کد خبر: 197704
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۰

من در یک خانواده پورشه‌ باز بزرگ شدم. دیوار اتاق خواب من پوشیده از تصاویر پورشه بود. در حقیقت، یک پورشه بود: یک کاررا RS مدل ۱۹۷۳ با موتور ۲٫۷ و به رنگ سفید با برچسب‌های آبی. وقتی بچه بودم، ماشین من همان بود.

به گزارش اخبار خودرو ،آندریاس پرونینگر مدیر واحد عرضه کننده خودروهای دارای بهترین عملکرد در پورشه است. این مرد پشت هر خودرویی از سری GT که این شرکت در قرن بیست‌ویکم پدید آورده، ایستاده است. من با آندریاس پرونینگر در یک کافه در سواحل غرب اسکاتلند نشسته‌ام. مردی با لقب «آقای GT3 » یا به‌عبارتی خشک‌تر و رسمی‌تر «مدیر بخش خودروهای با کارایی بالا». می‌کوشد سن و سالی را به یاد بیاورد که متوجه شد اتومبیل دل‌مشغولی وسواس‌گونه‌ای برای اوست: «فکر می‌کنم سه ساله بودم. نه، صبر کنید، شاید کمتر.» اما دل‌مشغولی پرونینگر با بال رفتن سن مدام بیشتر شد. «من در یک خانواده پورشه‌باز بزرگ شدم. دیوار اتاق خواب من پوشیده از تصاویر پورشه بود. در حقیقت، یک پورشه بود: یک کاررا RS مدل ۱۹۷۳ با موتور ۲٫۷ و به رنگ سفید با برچسب‌های آبی. وقتی بچه بودم، ماشین من همان بود.» این را خیلی با احساس می‌گوید. ولی موضوع ریشه‌دارتر از این بود: «پدر من در کار عرضه قطعات تونل باد و پورشه یکی از مشتری‌های او بود. با او در یکی از سفرهای کاری به وایزاخ رفتم. آن موقع ۲۰ ساله بودم و همان کافی بود. ناگهان برایم کاملا روشن شد: این جایی بود که لازم بود کار کنم.» تا آن لحظه و با وجود تحصیل در رشته مهندسی خودرو در دانشگاه، او هیچ تصوری از اینکه در زندگی چه کاری باید کند، نداشت. البته او بلافاصله وارد آن کار نشد: «در اواسط دهه ۹۰ میلادی پورشه این شرکتی نبود که امروز هست. بیشتر علاقه‌مند بود که از تعداد کارکنان کم کند تا آنکه افزایش بدهد.» بنابراین اگر نمی‌توانست برای پورشه کار کند، باید سراغ بهترین و نزدیک‌ترین گزینه می‌رفت. پرونینگر تازه فارغ‌التحصیل شده تا دو سال مشغول به کار در فاصله یک گام از شرکت رویاهای خود بود و یک‌بند برای مقر آن شرکت در اشتوتگارت رزومه می‌فرستاد. «۱۱ یا ۱۲ بار رزومه فرستادم تا آنکه در نهایت آنها به من کاری دادند. این کاری نبود که در بخش عملیات موتوراسپرت شرکت در ویسچ باشد. شغل او مشاوره مهندسی بود، مدیریت روابط شرکت با فولکس واگن و آئودی. اما او بر تصمیم خود پافشاری کرد و تسلیم نشد. «دپارتمان موتوراسپرت را در آن زمان هارتموت کریستن اداره می‌کرد. من هم مدام به او تلفن زدم و او مدام به من گفت هیچ شغلی وجود ندارد. اما بالاخره یک دوست مشترک ما را در یک میهمانی به هم معرفی کرد.» در سال ۲۰۰۰ که او وارد وایزاخ شد، پورشه GT3 1999تنها خودروی سری GT بود که او بر ساختنش نظارتی نداشت. کم است که صرفا بگوییم دپارتمان با ورود او رونق گرفت. با ورود او دپارتمان از حالت تک خودرویی بیرون آمد و او مسئول تمام سری GT3 ، GT3 RS، GT2 RS، به ۹۱۱ R و کیمن GT4 شد. به عبارت دیگر، همه آنچه در قرن ۲۱ پورشه را با آن می‌شناسند، غیر از ۹۱۸ اسپایدر. «وقتی وارد شدم، یک خودروی GT شاید صد قطعه غیرمشترک با پورشه کاررا داشت. اکنون این تعداد شاید به هزار رسیده باشد. ساختن یک GT جدید شاید پروژه‌ای به بزرگی یک برنامه ساختن ۹۱۱ توربو جدید، یا شاید حتی بزرگ‌تر باشد.» رمز موفقیت او و بخش او فراتر از ساختن اتومبیل‌های صرفا سریع و جذاب است. این خودروها اصالتی دارند که دیگران فاقد آن هستند. «شرکت‌هایی مانند آئودی و ب‌ام‌و خودروهای سریع و خوبی دارند ولی ما خوش شانس هستیم. وقتی آنها باید خودرویی برای رساندن بچه‌ها به مدرسه طراحی کنند، ما با خودرویی شروع می‌کنیم که از پیش برای این در نظر گرفته شده که ماشین اسپرت مناسبی باشد. ما پلت‌فرم درخشانی برای شروع کار داریم و مشکلی با ساختن یک کانورتیبل یا نسخه تازه‌ای از تارگا نداریم.» او در توصیف ویژگی اتومبیل‌های خود از کلمات «دقت، احساس و عاطفه و سرعت خام» استفاده می‌کند که اولویت این موارد بستگی دارد به خودروی خاصی که در دست دارد. می‌گوید: «یک GT3 RS بیش از هر چیز دیگر دقت می‌طلبد. ۹۱۱ R به همان اندازه وابسته به احساسات است.» فرایند پدید آوردن اتومبیل‌های GT بسیار ساده است. پرونینگر می‌گوید: «ما اتومبیل‌ها را در گروه کوچک موتوراسپرت خودمان ابداع می‌کنیم و بعد آنها را به بقیه شرکت می‌فروشیم. این کار هم وقت‌گیر است و هم اعصاب‌خردکن و به همین علت همه ما در موتوراسپرت یک‌خرده دیوانه و روانی هستیم و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که بقیه در این شرکت حس و حال ما را درک کنند. اما می‌دانیم که به تنهایی نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که چه کاری انجام دهیم: در یک مورد تجاری باید از طریق سیستم شرکت عمل کنیم.» می‌خواهم بدانم کدام‌یک از اتومبیل‌های‌شان موفق نبوده است. کمی با تعجب نگاهم می‌کند و می‌گوید: «حتی یکی از خودروهای ناموفق نبوده. حتی یکی. نرخ موفقیت ما ۱۰۰درصد بوده است.» پرونینگر در حال حاضر دپارتمان را به جایی رسانده که تا ۱۰۰ اتومبیل در هفته را می‌تواند تولید کند. اما او می‌تواند خیلی بیشتر از این هم بفروشد. «من همیشه می‌خواهم ۱۰ اتومبیل کمتر از تقاضای بازار بسازم.» او مشکل دیگری هم دارد: وقتی نام یک اتومبیل جدید اعلام می‌شود، تقاضا به دو برابر پیش‌بینی اولیه می‌رسد. «و آن‌وقت نمی‌‌توانید فقط به همان تامین‌کنندگان قطعات متکی باشید در حالی که سفارش دو برابر گرفته‌اید. آنها ممکن است برای انجام این کار نیاز به ساختن یک کارخانه جدید داشته باشند.» بنابراین به نظر می‌رسد لااقل از دیدگاه پرونینگر، خودروهای GT همچنان به مسیر خود ادامه خواهند داد. می‌توان با اطمینان گفت که پورشه از فرصت دادن به آن بچه‌ای که کاررا ۹۱۱سفید و آبی روی دیوار اتاقش داشت و اکنون مرد مسئول شاید محترم‌ترین بخش تیونینگ درون شرکتی در دنیا شده، بسیار سود برده است، پاداش باشد. حالا هفده سال از ورود او به پورشه گذشته و اگر شایعات در مورد قدرت و عملکرد GT2 RS جدید درست باشد، تصور اینکه هفده سال بعد چه اتفاقاتی می‌افتد، خیلی سخت است. در واقع شاید او هنوز در ابتدای راه است. منبع: اتوکار

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 14 =