به گزارش «اخبار خودرو»، استارتآپها طی سالهای گذشته در جهان غوغا به پا کرده و سرآغاز تحولات اساسی بودهاند. آسانسازی مسائلی که در گذشته بهسختی انجام میشده، یکی از اصلیترین ویژگیهای این نوع شرکتهاست. طی سالهای اخیر استارتآپها در کشورمان توانستهاند راه را برای خودشان هموار کنند و البته بار بسیار بزرگی را از دوش کشور بردارند. افزایش روزافزون این شرکتها نشان از وجود ظرفیتهای بالا در کشورمان دارد. استارتآپها در حوزههای مختلف فعالیت میکنند و مورد استقبال مردم واقع شدهاند.
جوان بودن مدیران و بنیانگذاران استارتآپها و البته داشتن دانش فنی برای توسعه کسبوکارهای مرتبط، یکی از عواملی بوده که باعث پیشرفت این نوع شرکتها شده است. فاصلهگرفتن از مدیریت سنتی نیز مزید بر علت شده تا این شرکتها بهسرعت راه ترقی را طی کنند.
یکی از این مدیران، حامد تاجالدین است. وی مدیرعامل و بنیانگذار شرکت سانا گستر سبز است. این شرکت دو استارتآپ بسیار مهم در حوزه خدمات و همچنین حملونقل با نامهای «آچاره» و «اوبار» دارد.
تاجالدین درخصوص تاسیس این شرکت و مسیری که برای ایجاد آن طی شده است، میگوید: «این شرکت سه موسس دارد که هر سه، دانشجوی رشته برق در دانشگاه شریف بودیم. بعد از مدتی مسیرهای ما از هم جدا شد. یکی از دوستانم به نام حسام صلواتی که در همان رشته برق و کامپیوتر ادامه تحصیل داد، درحالحاضر بهعنوان مدیر ارشد فنی شرکت مشغول به فعالیت است.
یکی دیگر از دوستانم هم به نام بهمن بعد از رشته برق، MBA خواند و در ایران ماند و در یک شرکت فولادی در قزوین مدیرعامل شد و درحالحاضر مدیر عملیات است. من هم بعد از رشته برق در رشته MBA ادامه تحصیل دادم و به کانادا رفتم و مدرک دکترایم را گرفتم. از همان زمان هم کارهای استارتآپی انجام میدادم.»
شما در آمریکا نیز اقدام به ایجاد یک استارتآپ کردهاید. درباره آن توضیح دهید.
با یکی از دوستانم استارتآپی را ایجاد و یک محصول اولیه را راهاندازی کردیم. این استارتآپ، یک اپلیکیشن با نام «استوتل» و برای ساخت استوری مشابه اینستاگرام بود که فضایی کاملا غیرایرانی و سختیهای خود را داشت اما از آن کار، تجربههای بسیاری کسب کردیم.
در این مسیر توانستیم جذب سرمایه هم داشته باشیم و نهایتا به دلیل آنکه یکی از ما کانادا بود و دیگری در آمریکا، بر سر اینکه کجا با یکدیگر کار کنیم، به نتیجه نرسیدیم و استارتآپ جمع شد.
این اپلیکیشن مربوط به سال 2012 و 2013 بود و آن زمان هنوز اینستاگرام چیزی تحت عنوان استوری نداشت. هدف از راهاندازی آن، این بود که بعد از مدتی با اینستاگرام مذاکره کنیم تا این اپلیکیشن را به برنامه خود اضافه کند.
چگونه این دو استارتآپ کنونی یعنی «آچاره» و «اوبار» بهوجود آمدند؟
در آن زمان هنوز کارهای مربوط به دکترایم انجام نشده بود و برنامه برگشت به ایران را داشتم. حسام هم در سوئیس بود. تابستان 2015 که به ایران آمده بودم، با بهمن در مورداستارتآپ و سرمایه اولیهای که جذب کرده بودیم، صحبت کردم.
آن زمان حدود 200هزار دلار سرمایه اولیه جذب کرده بودیم. با بازگشت حسام، جلسههایی را روی اسکایپ برگزار میکردیم و در طول هفته کارهای مربوط به محصول مورد نظر را انجام میدادیم. در این کار از تجربه دست و پا شکستهای که به دست آورده بودم، استفاده کردم. یک سال روی یک ایده کار کردیم و من هم توانستم دکترا بگیرم و دوره کوتاهی را هم در فرانسه گذراندم.
جولای 2016، هر سه به ایران بازگشتیم و بهدنبال سرمایه برای این کار بودیم. با سرمایهگذاران در این خصوص مذاکراتی انجام دادیم و برای هر دو محصول، سرمایه 1.4میلیوندلاری جذب کردیم. این غول مرحله اول بود.
برای مرحله دوم هم که با «همراه اول» پیش رفتیم. در حال حاضر دو محصول داریم؛ محصول اول اوبار است که حملونقل شهری با تناژ بالای 4تن را انجام میدهد که شامل خودروهای خاور، کامیونت و... میشود. تاکنون بیش از 80هزار راننده جذب پلتفرم شدهاند و 30هزار سفارشدهنده کالا داریم که شامل تولیدیها، انبارها، کارخانهها و... میشوند.
محصول دوم هم آچاره است که به تعمیرات منزل، بازسازی، نوسازی، نظافت و بسیاری خدمات دیگر مربوط میشود. درحالحاضر بیش از 350سرویس مختلف در پلتفرم وجود دارند. این سرویس در بیش از 18شهر فعال است و بیش از 700هزار کاربر دارد که بهزودی به یکمیلیون خواهند رسید.
30هزار سرویسدهنده داریم که خدمات را روی این پلتفرم انجام میدهند. در این بخش هم رکوردهای خوبی را ثبت کردهایم و به 4500سفارش در روز رسیدهایم که نشان میدهد پتانسیل خوبی در این بخش وجود دارد.
چگونه از «آچاره» به «اوبار» رسیدید؟
دو مساله وجود دارد؛ یکی انتخاب کارآفرینی است و بعدی انتخاب کاری که میخواهید انجام دهید. اینکه تصمیم بگیرید وارد کارآفرینی شوید، سخت است. مثل اینکه تصمیم میگیرید وارد کشاورزی شوید. حالا مساله بعدی این است که بعد از ورود به حرفه کشاورزی، باغ یا زمینی را خریداری میکنید و تفاوتی ندارد که چه محصولی بکارید. سختی کار این است که از شهر خود به منظور کشاورزی به شهر دیگری بروید اما این که چه محصولی در شهر دوم جواب میدهد، اهمیت ندارد.
ما هم چنین مراحلی را طی کردهایم. دکترای من روی پلتفرمها بود. مقالهای که برای تز دکترا نوشتم هم این بود که مدلهای پلتفرمی چطور کار میکنند. آن زمان هنوز اسم پلتفرم وجود نداشت. فکر میکنم از 2015 ادبیات پلتفرم باز شد. پلتفرم پیشتر در کتابها وجود داشت، اما نه با این مفهومی که امروزه میشناسیم.
پارکر در سال 2013 هم در مورد پلتفرم مقاله نوشته بود، اما مواردی مانند پلیاستیشن را هم پلتفرم میدانستند. با دوستان صحبت کردیم تا افرادی را که وقت دارند و دنبال منبع درآمد هستند، به افرادی وصل کنیم که حاضرند پول بپردازند تا کارهایشان را انجام دهند. این ایده در جلسات مطرح شد و به این نتیجه رسیدیم که باید به سمت طراحی این ایده حرکت کنیم.
طی تحلیلی که برای آچاره داشتیم، به سایت راهداری رسیدیم و میخواستیم تعداد سفر وانتها را در تهران ارزیابی کنیم اما در این سایت به تعداد سفر کامیونها رسیدیم که برای ما عجیب بود. به تحلیل این دادهها پرداختیم و به این رسیدیم که اوضاع لجستیک خراب است و با بهرهوری فاصله زیادی دارد.
در دیدار با رئیسجمهور هم این موضوع را مطرح کردیم که 1.5میلیارد دلار هزینه کشور ناشی از عدم بهرهوری در لجستیک است. این مشکل بهعنوان یک فرصت تجاری تعریف شد که یک نفر میتواند برای حل آن راهکار ارائه دهد. به این صورت اوبار هم متولد شد.
استقبال از اوبار چگونه بوده است؟
اغلب صاحبان کار در ایران از بخش حملونقل سنتی ناراضی هستند. اگر خارج ایران هم در یک نشست مربوط به تاجران شرکت کنید، همگی شیوههای حملونقل را نامطلوب میدانند، اما در ایران وضعیت حملونقل بسیار نامناسب است.
اگر به پایانه های معروف مثل «نسیمشهر» بروید افرادی را میبینید که در عصر تکنولوژی با استفاده از مقوا یک تخته اعلان آگهی درست کردهاند و کار لجستیک انجام میدهند. کسی هم نظارت صحیحی بر این بخش ندارد. این مشکلات را با دکتر آخوندی، وزیر قبلی، در میان گذاشتیم و توضیح دادیم که ایران در ردهبندی کیفیت ارائه خدمات لجستیک، رتبه بالای 60 دارد اما امارات بین 20کشور اول است. ما از کشورهایی مانند ترکیه و عربستان هم عقبتر هستیم.
زمانیکه این آمار را به وزیر نشان دادم، گفتند پاکستان هم از ما جلوتر است و این یعنی همه به این مساله اذعان دارند. به نظرم مدیریت حملونقل کشور مشکلات ساختاری فراوانی دارد. مهمترین مشکل این است که حملونقل جادهای را دولت مدیریت میکند. وجود دو رسالت راهداری و حملونقل جادهای در کنار هم برای یک سازمان اشتباه است. حملونقل جادهای را باید بخشخصوصی انجام دهد. اگر حملونقل جادهای از بخش دولتی جدا شود، هم رانندگان خوشحالترند و هم صاحبان کالا.
همین الان هم بهراحتی میتوان از راهحلهای بهتری استفاده کرد تا لجستیک کشور تکان بخورد؛ حملونقل هوشمند و بر بستر فناوری اطلاعات، ایجاد شبکه اطلاعاتی و ارتباط بهتر و موثرتر صاحبان کالا و رانندگان، ایجاد بارنامه الکترونیکی و بسیاری از کارهایی که باید انجام دهیم. این موضوعات را با دکتر ستاری، معاون علمی و فناوری رئیسجمهور هم در میان گذاشتیم و از راهکارهای ما بسیار استقبال کرد. اما متاسفانه در سازمان راهداری مقاومتی در برابر این تحولات انجام شد.
با توجه به شرایط فعلی کشور، در مورد کارتان چه چشماندازی را برای سال آینده متصور هستید؟
به نظر من شرایط کار در سال 98 موقتی است. فکر میکنم در سال 99 مشکلات تمام میشود. یعنی در سال 98 شیب رو به پایین است اما در سال بعد از آن، اتفاقهای مثبت خواهد افتاد و به بالا حرکت خواهیم کرد. تصور من این است که مشکلات در پایان سال 98 باید کم شود. سرانجام باید از این شرایط خارج شویم. ایران یکی از قطبهای اقتصادی دنیاست. به دلیل اینکه یک نگاه نفتی در سطح جهانی در مورد اقتصاد ایران وجود دارد، اتفاق عجیبتری نمیافتد.
قیمت دلار در یک بازه 10ساله، 10برابر شده و ارزش پول ملی یکدهم شده اما اتفاقی نیفتاده است. این اقتصاد نفتی اجازه نمیداد، قیمت دلار واقعی شود. درحالحاضر اقتصاد نفتی در حال کوچکشدن است و قیمت واقعی دلار خود را نشان میدهد. این در حالی است که نوسان و التهاب بازار باعث افزایش بیشتر قیمت دلار شده است. همیشه بر سر قیمت واقعی دلار بحث بود. اگر درحالحاضر هم دولت هیچ دخالتی در تعیین نرخ دلار نداشته باشد و سامانه نیما را هم جمع کند، به نفع مردم خواهد بود.
در اقتصاد دو مقوله علم اقتصاد و افکار سوسیالیستی مطرح است. این افکار هرگز تبدیل به علم نشدهاند. از نظر علم اقتصاد هرچه دخالت دولت در موضوعی کمتر باشد، نتیجه آن بهتر است. بهعنوان مثال میتوان مقایسهای بین قیمت طلا و آهن داشت. چرا قیمت طلا از آهن بیشتر است. دلیلش آن است که طلا کمتر پیدا میشود و تقاضا برای آن بیشتر است، درحالیکه آهن بیشتر و تقاضا برای آن کمتر است.
اقتصاد ایران نمیتواند در این شرایط بماند. اقتصاد کرهجنوبی، عراق، چین و بسیاری کشورها به این کشور وصل هستند. در کنگره آمریکا تایید شد که شخص بعدی که از دموکراتها روی کار بیاید، باید دوباره به برجام وصل شود. ترامپ دلسوز مردم ایران نیست و در یک اقدام ناعادلانه کاری کرده که اقتصاد ما لطمه ببیند. حضور آمریکا در عراق هم غیر از منفعتطلبی نبود. افرادی مانند ترامپ برخی کارهای پوپولیستی را انجام میدهند اما مقبولیت عام ندارند.
به نظر من جامعه آمریکا باهوشتر از این است که در یک دوره دیگر فردی مانند ترامپ را تحمل کند. به نظر من سال 99، به جهت مثبت حرکت میکنیم. چشمانداز اقتصاد ایران روشن است. زمانیکه برجام تایید شد، سرمایهگذاریهای خارجی به ایران سرریز شد. پول در بانکهای آمریکا 5درصد سود میدهد، اما اگر در ایران سرمایهگذاری شودتا 300درصد هم رشد میکند. برای بهبود اوضاع اقتصادی کافی است بار دیگر شرایط برای جذب سرمایهگذاری خارجی فراهم شود که به نظر من بعد از سال 98 این اتفاق میافتد.
چشمانداز شما در حوزه استارتآپ چیست و به نظر شما استارتآپها در ایران تا چه حد میتوانند رشد کنند؟
استارتآپ نیازمند ثبات است. فرق استارتآپ با یک شرکت تازهتاسیس این است که یک شرکت برخلاف استارتآپ یک مساله پیچیده نامعلوم را حل نمیکند و مساله واضح است. این در حالی است که ابهامات برای یک استارتآپ زیاد است. هم میتواند رشد سریع داشته باشد و هم سود زیاد یا هیچکدام!
در یک استارتآپ باید طی یک شرایط معلوم یک مساله با جواب نامعلوم را حل کنیم. اگر هر دو نامعلوم باشد، کار خیلی سخت میشود. یعنی هم شرایط بازار نامعلوم است و هم مساله. به همین دلیل تصور میکنم در سال 98 استارتآپها رونق بالایی نداشته باشند. چراکه سرمایهگذار خارجی نداریم و سرمایهگذار داخلی هم تا زمانیکه میتواند با خرید طلا و سکه، سود بیشتری به دست بیاورد، علاقهای به سرمایهگذاری روی استارتآپ نخواهد داشت.
بهتر است بسیاری از نهادهایی که رسالت اجتماعی دارند یا بهصورت قانونی نیاز به سرمایهگذاری دارند، به این سمت بیایند. اگر چشمانداز مثبت شود و اقتصاد به ثبات برسد، دوباره استارتآپها پیش میآیند و افرادی که بهدنبال بازدهی سریع سرمایهگذاری هستند، به این بخش جذب میشوند.
توصیه شما برای افرادی که قصد دارند بهتازگی وارد این حوزه شوند، چیست؟
اگر همتی وجود دارد و تصمیم گرفته شده است، باید ریسکپذیر هم باشیم. نمیتوان یک کارمند بود و همزمان کارآفرینی هم انجام داد. باید از کار استعفا بدهیم و بازه چندماههای را برای سرمایه و هدفمان در نظر بگیریم. باید برای کارآفرینی تمرکز داشته باشیم و تمام هموغم خود را روی اهدافمان بگذاریم. کارآفرینی بدون وجود همت و تفکر درست و صرف یک ایده نتیجه ممکن نیست.
این را با افتخار میگویم که من در دو ایده قبلی شکست خوردم و همیشه به دوستان میگویم که اولین کار باید شکست بخورد. همانطور که استیو جابز را از اپل بیرون انداختند اما دوباره به این کار برگشت. فرازو نشیب در این مسیر زیاد است. اگر کسی در فکر ورود به این مسیر است، باید همت بالایی داشته باشد و به بالای قله برود تا به چشمه آب برسد.