به گزارش «اخبار خودرو»، تولید خودرو و قطعه در کشور ما از دهههای گذشته تاکنون ادامه داشته و طی این سالها پیشرفتهای خوبی نیز انجام شده است اما همچنان در تولید مشکلات بسیاری وجود دارد. قیمتگذاری دستوری، مقرون بهصرفه نبودن تولید، داخلیسازی محصولات و سرمایهگذاری خارجی همگی جزو کلیدواژههای صنعت خودرو در شرایط پیچیده کنونی هستند. اما این سوالات نیز مطرح میشود چرا تولید خودرو با زیان بسیار بالا همراه است، قیمتها به صورت دستوری تعیین میشوند و خودروساز حتی با زیان مجبور به ادامه تولید است. اصولا در این شرایط، اجبار به پیشفروش خودرو، وقتی مشکل تامین نقدینگی خودروساز برای تولید فراتر از همیشه است، به چه دلیل انجام میشود؟ درمجموع آیا تولید خودرو در کشورمان صرفه اقتصادی دارد؟ آیا وقتی صرفه اقتصادی برای تولید خودرو وجود نداشته باشد، میتوان با واردات نیاز بازار داخلی را تامین کرد؟
در همین زمینه با داوود میرخانیرشتی، مشاور انجمن خودروسازان و از مدیران قدیمی صنعت خودرو به گفتوگو پرداختیم. وی معتقد است تولید خودرو در ایران هیچوقت صرفا به لحاظ اقتصادی، توجیه نداشته است. میرخانی درخصوص داخلیسازی محصولات معتقد است بسیاری از قطعاتی که ما میگوییم داخلیسازی کردهایم، در حقیقت داخلیسازی نکردهایم بلکه «خرید داخلی» کردهایم.
ارزیابی شما از وضعیت تولید خودرو در شرایط فعلی چیست و بهطور کلی صنعت خودرو را چگونه میبینید؟
همانطور که میدانید وزیر سابق صنعت درخصوص تعیین تکلیف نحوه قیمتگذاری خودرو تاخیر و تعلل بسیاری داشت و دست آخر نیز توپ را به زمین وزیر فعلی انداخت. پس از انتخاب آقای رحمانی نیز تصمیمگیری در این باره قدری به طول انجامید. در نهایت، مطابق اطلاعاتی که شرکتها به بورس دادهاند، حدود 15هزار میلیارد تومان زیان به خودروسازان وارد شده است. اینها و مجموع بدهکاری خودروسازان به قطعهسازان، نتیجه تصمیمگیریهای شورای رقابت است.
این 15هزار میلیاردتومان زیان به این معنی است که این مقدار پول و نقدینگی از شرکتهای خودروساز بیرون آمده و به جیب دلالان رفته است. این نقدینگی در شرکتها موجود نیست و اگر شرکتها بخواهند به حیات خودشان ادامه دهند، بخش بزرگی از نقدینگی را در اختیار ندارند. حال چگونه باید این زیان جبران شود؟ جواب این است که محلی برای جبران آن نیست. مطابق قانون، وقتی دولت قیمتگذاری تکلیفی انجام میدهد، باید هزینه و پول آن را به خودروساز برگرداند.
البته نه صرف خودروساز بلکه هر شرکت و صنعت دیگری که با این روش قیمتگذاری دچار مشکل شود، دولت باید نسبت به جبران آن برآید. اما حالا که دولت پولی برنمیگرداند و بانکها نیز توان پرداخت تسهیلات ندارند، با این کمبود نقدینگی چه باید کرد؟ عجالتا 4هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی به خودروسازان و قطعهسازان داده شده، این در حالی است که بدهی خودروسازان به قطعهسازان 20هزار میلیارد تومان است. البته با این 4هزار میلیارد تومان بهصورت ضربتی کار قطعهسازان تا حدی راه افتاد اما این امر ادامهدار نخواهد بود. چراکه خود قطعهسازان هم مشکل نقدینگی دارند.
چه راهی برای حل این مساله وجود دارد؟ وزارت صمت چگونه میتواند این موضوع را سروسامان دهد؟
این مشکل باید به شکل اساسی حل شود و برای حل آن آقای وزیر باید یک اتاق فکر تشکیل دهد و بگوید درمورد این مشکل چه کاری باید انجام شود. اینکه گفته میشود خودروسازان باید اموال مازادشان را به فروش برسانند، حرف تازهای نیست و 10سال است که گفته میشود.
از تحریم ابتدایی سال 91 بحث فروش اموال مازاد مطرح شد. البته تا آنجایی هم که امکان داشته است، خودروسازان اموال مازاد را فروختهاند. اما خریداری که اهلیت داشته باشد و به قیمت خریداری کند، وجود ندارد.
درحالحاضر اگر شرکتی اقدام به فروش اموال خود کند، بسیاری از رسانههای دولتی و خصوصی هیاهو میکنند که ارزان فروختهاید و... . نمونه این بحث، فروش هپکو یا مخابرات و آلومینیوم است که بعد از چندسال همچنان درخصوص آنها حرف و حدیث وجود دارد.
وقتی هر روز ممکن است کسی بابت فروش این اموال از شما شکایت کند، کدام مدیر جرات دارد نسبتبه فروش کارخانهای از زیرمجموعههای خود با قیمتی که خریدار میخواهد، اقدام کند؟ چون بعدا گفته میشود ارزان فروختهاید. حالا به فرض خودروساز، کارخانهای را که مثلا زیانده است، بفروشد. این کارخانه کارگر مازاد دارد.
در صورت فروش، فردی که خریدار است، اولین کاری که میکند این است که کارگران را اخراج میکند. همچنین این کارخانهها، تجهیزات قدیمی مربوط به 20 سال پیش دارند که آن زمان هم بهصورت دستدوم خریداری شده است. بدینترتیب، خریدار باید ماشینآلات را تعویض و تکنولوژی جدید خریداری کند. آیا در این شرایط خاص سیاسی و اقتصادی کسی حاضر است در این بخش سرمایهگذاری کند؟ این است که ما در اتاق مینشینیم و حرفهای خوب و آرمانگرایانه میزنیم و بهترین چیزها را انتخاب میکنیم. اما در واقعیت آیا این تفکرات قابل اجراست؟
بهعنوان مثال قانون هوایپاک را سال گذشته تصویب کردند. هرچیزیکه در تمام دنیا وجود داشته و ایدهآل بوده، در این قانون آمده است. اما حالا که نوبت اجرا رسیده، نمیتوانند قانون را اجرا کنند. باتوجه به شرایط و امکانات کشور، این قانون قابلیت اجرایی ندارد و هر روز یک بند از این قانون را تعویق میکنند.
به بحث کمبود نقدینگی اشاره کردید. در شرایط فعلی خودروسازان میزان زیادی معوقات دارند و هر روز با پیشفروشهای فوری این معوقات افزایش پیدا میکند...
همه اینها دستور است. آقای شریعتمداری به خودروسازان دستور داد تا 100هزار دستگاه خودرو با قیمت قبل پیشفروش کنند.
این تعهدات از 100هزار دستگاه خودرو بیشتر است. چکونه این تعهدات را انجام میدهند؟
تعهداتی که خودروسازان انجام دادند بهصورت دستوری بوده است. یعنی پیشفروشهای فوری و افزایش 20 به 30درصد بهصورت دستوری بوده است. چراکه مردم بهخاطر شرایط اقتصادی و تورم انتظاری پولهایشان را به جنس تبدیل میکنند.
حالا یکی پولش را به مسکن تبدیل میکند، یکی به خودرو و دیگری به سکه و طلا. هجوم نقدینگی بسیار شدید و سرگردانی در اقتصاد وجود دارد. این در حالی است که جمعکردن نقدینگی وظیفه بانکمرکزی است نه خودروسازان. وقتی بانکمرکزی به هر دلیلی نمیتواند این نقدینگی را جمع کند و این نقدینگی به سمت بازار خودرو هجوم میآورد، چه کاری از خودروساز برمیآید؟
یعنی پیشفروشهای فوری فعلی هم دستوری انجام میشود؟
بله؛ ابتدا این پیشفروشها 20 درصد بود که آن را تبدیل به 30درصد کردند. خودروساز برای ادامه کار اصلا پول ندارد. وضعیت بسیار پیچیده است.
وزارت صمت تاکید ویژهای بر داخلیسازی محصولات دارد. سالهاست بحث افزایش ساخت داخل مطرح بوده اما در عمل هیچ برنامه مشخصی برای دستیابی به آن ارائه نشده است. فکر میکنید چرا امکان افزایش عمق داخلیسازی نیست و این کار انجام نشده است؟
فرض کنید میخواهید لنت ترمز بسازید. انجام این کار به ماشینآلات و مواد و دانش نیاز دارد. مثلا با 100هزار تومان این کارخانه را میتوانید راهاندازی کنید. منظور این است برای قطعاتی که سرمایهگذاری پایینی میخواهد، تکنولوژی ساخت آسانی دارد و با نگاهکردن میتوان کپیبرداری کرد، تعداد بسیار زیادی قطعهساز وجود دارد. مثلا 10 شرکت ساخت لنتترمز در کشور داریم.
اما برخی قطعات «هایتک» هستند و برای تولید آن نیاز به ماشینآلات دقیق با تکنولوژی ساخت بالا و سرمایهگذاری بسیار بالا داریم، کسی حاضر به سرمایهگذاری نیست. یعنی دیگر با 100هزار تومان نمیتوان تولید داشت و نیاز به 100میلیون تومان است.
حالا این سوال پیش میآید آیا به صرفه است منِنوعی 100میلیون تومانم را در قطعهسازی سرمایهگذاری کنم یا بهتر است این پول را در بخش مسکن و طلا و ... هزینه کنم؟ با توجه به شرایط اقتصادی حتی اگر قطعهساز بسیار کاربلدی هم باشد، قطعا این پول را در بخش قطعات «هایتِک» سرمایهگذاری نمیکند، بلکه در جایی سرمایهگذاری میکند که سود بیشتری برایش به ارمغان آورد.
آیا میتوانیم داخلیسازی انجام دهیم و انجام نمیدهیم یا بهطور کلی توانایی ساخت داخل برخی قطعات وجود ندارد؟
تولید برخی قطعات اصلا اقتصادی نیست. زمانی که مدیرعامل ایرانخودرو بودم، قیمت ارز 7تومان بود. آینهبغل پیکان که تکنولوژی بالایی نداشت، یک آینه بود و یک فلز که بهصورت دستی جابهجا میشد. آن زمان ما این آینه را به یک شرکت دادیم تا داخلیسازی کند. چراکه گفته میشد، ارز نداریم و باید داخلیسازی انجام شود. یک شرکت داخلی این آینه را برای ما ساخت و قیمت آن 25تومان تمام میشد. درصورتیکه ما این آینه را به قیمت یک پوند (12تومان) میخریدیم. یعنی 12تومان پول آینه را شرکت باید 25 تومان میخرید. آن زمان هم بهدلیل جنگ قیمتها دستوری اعلام میشد و به اصطلاح فریز شده بود.
بنابراین، اگر ساخت قطعهای در داخل مقرونبهصرفه نباشد، تولید آن حتی بهرغم برخورداری از توان داخلیسازی درست نیست. قطعاتی که «هایتِک» هستند نیازمند سرمایهگذاری بسیار بالاست. اگر شرکتی ادعا میکند فلان قطعه «هایتِک» را تولید میکند، یعنی این قطعات را وارد و اینجا مونتاژ میکند.
بسیاری از قطعاتی که ما میگوییم داخلیسازی کردهایم، در حقیقت داخلیسازی نکردهایم بلکه خرید داخلی کردهایم. حالا اینکه فلان قطعهساز قطعه را از چین میخرد یا هر جای دیگری برای من مهم نیست. من میدانم جنس داخلی خرید میکنم و در لیست داخلیسازی من این مورد درج میشود. در هیچ جای دنیا شما نمیبینید یک کشور همه قطعات خودرو را تولید کند.
با این تفاصیل، آیا تولید خودرو در کشور صرفه اقتصادیاش را از دست داده یا در حال از دست دادن است؟ یا بهطور کلی تولید خودرو در ایران صرفه اقتصادی ندارد؟
تولید خودرو در کشور هیچوقت صرفا به لحاظ اقتصادی، توجیه نداشته است. اما چون سرمایهگذاری بزرگی شده بود، این صنایع بسته نشدند. از اول انقلاب تاکنون این سوال همواره وجود داشته است. اگر خودروسازی را ببندیم، برای تامین نیاز داخل باید 25میلیارددلار هزینه انجام شود. یعنی این مقدار ارز باید خارج میشد تا جنس وارد شود.
آیا این کار مقرون به صرفه است؟ آیا این پول وجود دارد؟ بعضی وقتها پول گندم و دارو هم وجود ندارد. این است که یک سری محدودیتها وجود دارد و تبدیل به موضوعی سیاسی میشود. اگر کسانی که اقدام به تولید خودرو چینی بهصورت فولسیکیدی میکنند این خودروها را به صورت سیبییو وارد کنند، ارزانتر تمام میشود. اما چون مساله اشتغال مطرح است میگویند که ما این خودروها را گرانتر میخریم اما 500کارگر مشغول به کار میشوند.
آیا این صحیح است و صرفه اقتصادی دارد که بهخاطر اشتغال 500 یا یکهزار نفر کالایی را گرانتر به مردم بفروشیم؟
آنجا دیگر مساله اقتصادی مطرح نیست، بلکه مساله سیاسی و اجتماعی مطرح است. یعنی با گرانی شغل چند 10نفر را تضمین میکنند. از منظر توجیه اقتصادی، محصول تولیدی اگر منبع مواد اولیهاش ساخت داخل باشد - مانند فولاد، مس یا آلومینیوم – برای ما صرفه اقتصادی دارد، اما تولید محصولاتی مانند لاستیک که مواد اولیهاش مانند نخ و سیم و کائوچو وارداتی است، صرفه اقتصادی ندارد و فقط از باب ایجاد اشتغال مدنظر قرار میگیرد.
بحثی هم که در این خصوص مطرح شده این است که ما تمام تمرکز و سرمایههای خودمان را روی صنعت قطعه بگذاریم. آیا هنوز هم این مساله شدنی است؟ مانند کاری که کشور ترکیه انجام داده است.
بله، شدنی است. اما فرق ما با ترکیه این است که ترکیه زیر پای سرمایهگذار خارجی فرشقرمز میگذارد اما ما خیر! مانند کاری که با شرکت رنو انجام شد. از سه سمت به آن حمله شد تا سرمایهگذاری انجام نشود. مگر رنو نیامده بود تا در اینجا کارخانه داشته باشد؟ مگر نعمتزاده (وزیر اسبق نفت) توانست از پس مدیرانی که خودش منصوب کرده بود، برآید. ما میتوانیم قطعهساز باشیم، اگر چنین محدودیتهایی نداشته باشیم.