عضو شورای سردبیری روزنامه دنیای خودرو در این باره نوشت :
صنعتخودرو امسال بار دیگر ثابت کرد که حتی بزرگترین صنایع نیز بدون ثبات اقتصادی، برنامهریزی مالی واقعبینانه و زیرساختهای پشتیبان، توان تحقق اهداف اعلامشده را ندارند. دادههای منتشرشده در سامانه کدال تصویری روشن از هشتماه نخست سال ارائه میکند: تولید ۵۲۸ هزار و ۵۳ دستگاه خودرو سواری نشان میدهد که صنعتخودرو نتوانسته ظرفیت خود را بهطور کامل فعال کند و فاصله قابل توجهی میان «توان بالقوه» و «عملکرد فعلی» وجود دارد. این آمار نه تنها از کاهش تولید نسبت به دوره مشابه سال قبل خبر میدهد، بلکه نشان میدهد اهدافی که در ابتدای سال برای تولید ترسیم شده بود، تقریبا دستنیافتنی شدهاند. عددها میگویند صنعتخودرو امسال کمتر از آنچه پیشبینی شده بود، تولید کرده و این کاهش، محصول یک دوره کوتاه نیست؛ بلکه روندی است که بهتدریج تثبیت شده است.
در ذات خود، تولید خودرو حاصل هماهنگی میان صدها عامل است: از فعال بودن خطوط و تامین قطعه گرفته تا جریان نقدینگی و وضعیت تقاضا؛ هر زمان که آمار تولید پایینتر از سطح انتظار قرار میگیرد، معنای آن روشن است: این هماهنگی دچار اختلال شده است. این اختلال ممکن است در بخش تامین باشد؛ ممکن است در سرمایه در گردش باشد، ممکن است در زنجیره لجستیک بروز کند یا از محدودیتهای بیرونی سرچشمه بگیرد؛ اما نقطه مشترک همه آنها یک چیز است: خود را در عدد نهایی تولید نشان میدهند.
وقتی روند تولید کاهش مییابد، اثر آن تنها محدود بهکارخانهها نیست؛ زنجیرهای از فعالیتها را تحتتاثیر قرار میدهد. قطعهساز با کاهش سفارش روبهرو شده و عرضه در بازار دچار وقفه میشود. همچنین قیمتها نوسان پیدا میکنند و برنامهریزی بلندمدت برای توسعه محصول جدید بهتعویق میافتد. بههمین دلیل است که هر اختلاف کوچک در آمار تولید، در مقیاس صنعتخودرو معنایی بزرگ دارد.
اما نکته مهمتر، پیام پنهانی است که این آمار منتقل میکند: اینکه صنعتخودرو در شرایط فعلی، نیازمند بازنگری در برنامهریزی عملیاتی است. وقتی اهداف تولید بیش از حد از واقعیت دور میافتند، نشان میدهد برنامهریزی نه بر پایه ظرفیت واقعی، بلکه بیشتر بر پایه انتظارات طراحی شده است. این وضعیت باعث میشود هر سال همان چرخه تکرار شود؛ هدفگذاری با تاخیر همراه باشد، پیمودن مسیر دشوار شود و درنهایت، با عملکردی کمتر از انتظار مواجه شویم.
این شکاف میان هدف و نتیجه، تنها یک موضوع صنعتی نیست؛ بلکه مسالهای اقتصادی و مدیریتی است. اگر آمار تولید بهطور مستمر کمتر از پیشبینیها باشد، باید پرسید آیا سازوکار تصمیمگیری و برنامهریزی در صنعتخودرو واقعا با واقعیتهای تولید همخوانی دارد؟ آیا ظرفیتسنجی دقیق انجام شده است؟ آیا دادههایی که مبنای تصمیمگیری قرار میگیرند، تصویر درستی ارائه میدهند؟
درچنین شرایطی، شاید مهمترین گام این باشد که سیاستگزاری از نگاه عددمحور فاصله بگیرد و به نگاه ظرفیتمحور نزدیک شود. بهجای اعلام اهداف بزرگ و پیدرپی، باید ظرفیتهای واقعی خطوط تولید و زنجیرهتامین را مبنای برنامهریزی قرار داد. اگر برنامهها بر واقعیت بنا شوند، فاصله میان هدف و نتیجه کاهش مییابد و صنعت خودرو میتواند از چرخه تکرار ناکامی فاصله بگیرد.
آمار تولید امسال یک پیام ساده اما مهم دارد: صنعتخودرو توان تولید بیشتر را دارد؛ اما شرایط تحقق این ظرفیت هنوز فراهم نشده است. این آمار نه برای سرزنش است و نه برای ناامیدی؛ بلکه برای بازنگری است. اگر صنعتخودرو بخواهد در سالهای آینده تصویر متفاوتی از فعالیت خود بهنمایش بگذارد، باید از همین آمار آغاز کند؛ از واقعیتی که عددها با شفافیت کامل بیان کردهاند.
