به گزارش «اخبار خودرو»، سپیدنام ویزیتکارز را برای کمپانی کردیتپلاس طراحی کرد تا به روند تجاری آنها کمک قابلتوجهی کرده باشد. مستر تیستر که امروز بهعنوان یکی از چهرههای تاثیرگذار در صنعت برندینگ بهویژه در حوزه رستورانگردی و صنعت گردشگری تبدیل شده است، حرفهای شنیدنی بسیاری برای شرکتهای خودرویی دارد. اگرچه در زمانیکه اقدام به ایجاد اولین وبسایت فروش خودرو در انگلستان کرد، علاقه چندانی به خودرو نداشت، اما حالا در ایران به قول خودش عشق خودرو شده است. تجربیات سپیدنام بهعنوان فعال برندینگ و بازاریابی برای بسیاری از کمپانیها موفقیتهای بزرگی را به ارمغان آورده است. این در حالی است که شرایط برندینگ و بازاریابی صنعت خودرو، حداقل در مورد خودروسازان داخلی بههیچوجه هماهنگ با سطح پیشرفت جهانی نیست و با آن فرسنگها فاصله دارد. اما در دیگر حوزهها بسیاری از استارتاپهای داخلی فقط براساس استفاده از مدلهای بهروز بازاریابی شروع به فعالیت میکنند و بهخاطر ارتباط گرفتن با مشتری به سبکی جدید، موفقیتهای خوبی را بهدست میآورند. حمید سپیدنام نیز شرایط فعلی بازار ایران را عادلانه نمیداند و بر این باور است که شرکتهای فعال در این حوزه باید تلاش زیادی کنند تا به استانداردهای جهانی نزدیک شوند. اما برای اینکه مسیر صحیح بازاریابی را بشناسیم، سراغ او رفتیم تا با روشهای صحیح بازاریابی آشنا شویم. به گفته او: «افزایش قیمت دلار به نفع خودروسازان تمام شده است، چراکه پیش از اتفاقات اخیر، رکود در صنعت خودرو باعث شده بودند بسیاری از خودروسازان دست به تعدیل نیرو بزنند، اما طی چند ماه گذشته حداقل مشکل فروش آنها حل شده است چون مردم احساس میکردند سرمایهگذاری در این حوزه شاید امنترین نوع سرمایهگذاری باشد». اما او هشدار داد که با ادامه روند فعلی، بخشی بازاریابی این شرکتها با مشکل مواجه خواهد شد. بنابراین اگر روزی امکان حضور کمپانیهای خارجی بهصورت مستقیم در ایران فراهم شود، شرایط رقابت با آنها را حداقل در حوزه بازاریابی نخواهیم داشت.
چرا بریتانیا برندهای مردمیاش را کشت؟
سپیدنام در مورد شرایط بازار خودرو بریتانیا کمی برایمان توضیح داد و اینکه چرا آنها بهجای سرمایهگذاری روی تولید خودروهای ارزانقیمت در کشورشان، ترجیح دادند عمده خودروهای تولیدشده در این کشور، از انواع لوکس و با فروش محدود باشند. بهعنوانمثال مینی و امجی میتوانستند روزی بهعنوان رقیب فولکسواگن و فیات مطرح شوند، اتفاقا فروش سهام امجی به گروه سایک چین، در همان روزهایی رخ داده بود که مسترتیستر در لندن زندگی میکرد. به گفته او در آن زمان، رسانهها و مردم در برابر این قضیه گارد شدیدی گرفته بودند، اما دولتمردان در آن زمان به سیاستهای کلانتری فکر میکردند و معتقد بودند برای پیشرفت اقتصادی باید تولید خودروهای ارزانقیمت در خارج از انگلستان رقم بخورد، حتی اگر به قیمت خداحافظی با یک برند خوشنام ملی تمام شود. این روند باعث خواهد شد صنعت خودرو بریتانیا با پرستیژ برندهای لوکس شناخته شود. او پیشبینی میکند که اگر امجی با کمکهای دولتی در بریتانیا به کار خود ادامه میداد، شاید وضعیتی همچون خودروسازان ایران پیدا میکرد. این انحصار باعث میشد سطح فناوری استفادهشده در امجی تا مدتها ثابت بماند چراکه رقابت باعث پیشرفت میشود و درصورتیکه یک برند در کشور رقیبی نداشته باشد نیازی به پیشرفت نمیبیند.
ابزارهای بازاریابی دیجیتال را بشناسید
سپیدنام پایه و اساس انواع بازاریابی در دنیای امروز را وبسایت هر شرکت میداند، چراکه حتی در بیلبوردهای تبلیغاتی نیز از آدرس وبسایت شرکت یاد میشود، اما این وبسایت باید محل تجمع محتواهای اختصاصی هر شرکت باشد. شرکتها باید کلماتی را که بهواسطه آنها در فضای وب جستوجو میشوند، بشناسند و براساس این کلمات محتوایشان را تهیه کنند. محتوا را میتوان به سه دسته ویدیویی، متنی و تصویری تقسیم کرد که البته نقش محتوای ویدیویی روزبهروز پررنگتر میشود. باید توجه داشته باشید که تولید این محتوا بیشتر باید در داخل شرکتها انجام شود و برونسپاری در امر تولید محتوا باید در اولویت بعدی باشد.
«لینکدین» بهترین ابزار برای بازاریابی خودرو
حمید سپیدنام شبکههای اجتماعی را پس از وبسایت جزو لاینفک بازاریابی اینترنتی میداند و دراینبین به وبسایت لینکدین اشاره میکند که در آن مدیران و کارمندان شرکتها، خود را معرفی کردهاند. «بنابراین میتوان از این پتانسیل برای پیدا کردن خریدار بالقوه خودروها استفاده کرد. البته بیشتر افراد حاضر در این شبکه اجتماعی میانگین درآمدشان ۱۰۰هزاردلار در سال است، بنابراین احتمال داشتن بودجه برای خرید خودرو در بین کاربران این شبکه اجتماعی بالاست. این در حالی است که استفاده از این شبکه اجتماعی در بین خودروسازان و فعالان حوزه خودرو در کشورهای اروپایی رایج است. تصور کنید از بین ۲۰مدیری که با او ارتباط میگیرید، یک نفر به درخواست شما پاسخ مثبت دهد، در این صورت میتوان مشتریان زیادی را از این راه پیدا کرد. پس از لینکدین میتوان به اینستاگرام اشاره کرد که البته امکانات زیادی را در اختیار شرکتها میگذارد. این شبکه اجتماعی این روزها افتهایی هم داشته است که باعث میشود بهجای بازاریابی، تبلیغات معکوس علیه شرکتها ایجاد شود. مهمترین آن خرید فالوور است. فالوورهای تقلبی باعث میشوند شرکتها هیچوقت نتوانند تیک آبی را از اینستاگرام دریافت کنند. علاوهبر این، خرید فالوور باعث میشود تعداد لایکها بهشدت کاهش پیدا کند، همین موضوع باعث ایجاد حس بیاعتمادی برای مشتری میشود. فرض کنید یک حساب اینستاگرامی ۱۰۰هزار دنبالکننده دارد، اما پستهای آن فقط یکهزار لایک کسب میکند. خریدار با دیدن این وضعیت پیش خود میگوید که صفحه مربوطه در فضای مجازی ما را گول میزند پس چه تضمینی برای اعتماد به محصول تولیدیاش وجود دارد؟»
بازاریابی اینستاگرامی؛ کاری که خودروییها بلد نیستند
سپس سپیدنام راجع به حس منتقلشده از سمت یک شرکت در اینستاگرام توضیح داد: «برای جذب مخاطب بیشتر در اینستاگرام لازم است در ابتدا حس رضایتبخشی را به مخاطبین خود منتقل کنید. شاید این امکان وجود داشته باشد که با برگزاری رویدادهایی مثل مسابقه به جذب مخاطب بیشتر کمک کنید، اما برای فروش بیشتر محصول باید مخاطبین به شما حس خوبی داشته باشند. برای ایجاد این شرایط، اولین شرط طراحی استراتژی تولید محتوا در داخل سازمان است. سپس باید بدانید که چطور میتوانید آرامش مشتری را با محصول خود مهیا کنید یا اینکه چطور با خرید محصول شما حس وطنپرستی در مشتری ایجاد میشود. اما مشکل تولیدکنندگان داخلی در این مورد اینجاست که به خودشان اعتقاد ندارند». مورد بعدی در مورد بازاریابی، همکاری و استفاده از ظرفیتهای افراد تاثیرگذار در شبکههای مجازی یا اینفلوئنسر مارکتینگ است. سپیدنام در این باره گفت: «طبیعی است که در صورت صحه گذاشتن افراد با تعداد دنبالکننده بالا و مورد اعتماد در مورد یک محصول، به فروش آن کمک خواهد شد. این در حالی است که ما برای تامین جوایز یک پیج با ۲۰میلیون دنبالکننده سراغ یکی از تولیدکنندگان خودروهای چینی در ایران رفتیم، اما متاسفانه آنها ابدا با ما همکاری نکردند، چراکه مدیر بازاریابی آن مجموعه در این مورد اطلاعات کافی نداشت و برای من باعث تعجب است که چطور کمپانیهای خارجی چنین افرادی را برای بازاریابی محصولات خود در ایران انتخاب میکنند». مورد دیگر، بازاریابی با استفاده از افراد معتمد یا پرسنال مارکتینگ است. تفاوت این دو مورد در اینجاست که افراد معتمد نفوذ بیشتری در حوزه دارند. اما سپیدنام توضیح داد که این افراد نمیتوانند از بین خبرنگاران باشند، چراکه وظیفه خبرنگاران انعکاس وقایع است و اگر در شرایط فعلی برخی خبرنگاران وارد بحث تبلیغات محصول شدهاند، بهخاطر پیدا نشدن فردی است که در این حوزه به دنبال پرسنال مارکتینگ باشد.
مورد بعدی تبلیغات در گوگل است، تولیدکنندگان نوپا از این مورد میتوانند استفاده زیادی کنند، چراکه حتی باوجود افزایش نرخ ارز، هنوز هم تبلیغات در گوگل بسیار کمهزینهتر، پربازدهتر و موثرتر از بالا بردن بیلبوردهای تبلیغاتی در سطح شهر است.
انتخابهای اشتباه برای مدیریت سایت!
درنهایت سپیدنام در مورد روش اجراشدن این ابزارها توضیح داد باید فردی پیدا شود که بیشتر از داشتن دید فناوریمحور، خودش بتواند در برندینگ و جذب مخاطب بهصورت فردی موفق باشد. مشکل اینجاست که برخلاف شرایط فعلی خودروسازان، نباید از مدیر آیتی به این منظور استفاده کرد. مدیرسایت باید فردی باشد که از شرایط کسبوکار کاملا آگاه و با رسانه آشنا باشد. در ایجاد محتوای مناسب تخصص داشته و البته خود، فردی اجتماعی باشد. معمولا متخصصان فناوری اطلاعات اکثرا افراد توداری هستند و روابطعمومی بالایی ندارند. بخش فناوری اطلاعات در هر سازمان فقط وظیفه حفظ زیرساختهای فناورانه شرکت را دارد و نباید مدیریت سایتی را که فروش محصول به آن وابسته است، به این بخش سپرد. بنابراین اگر میبینیم اکثر شرکتها در سایت خود حرفی برای گفتن ندارند، به این خاطر است که مدیر سایت علاقه و تخصصی در تولید محتوای خوب ندارد.