پلازا

میدان «نقش‌جهان» در اصفهان یا «سبزه ‌میدان» در تهران (با وجود کاربری تجاری) را می‌توان نمونه‌هایی از «پلازا» فرض کرد. «محور رودکی» در تهران هم در ماه‌های اخیر به‌عنوان یک «پیاده‌راه» جدید و با رویکرد اولویت بخشیدن «شهروندان» بر خودروها ایجاد شد.

  تهران شهری است که فضاهای عمومی آن نه‌تنها در گذار سال‌ها گسترش نیافته، بلکه با کمیاب شدن هرچه بیش‌از پیش زمین‌های قابل استفاده در پیکره اصلی شهر و افزایش قیمت این زمین‌ها، تعداد چنین فضاهایی نیز رو به‌کاهش گذاشته است. اکنون بسیاری از فضاهای عمومی در شهر تهران یا همان پارک‌هایی هستند که دهه‌ها پیش ایجاد شده‌اند یا بوستان‌هایی که با دشواری‌های فنی در بستر رود-دره‌های شهر احداث شده‌اند و البته دستکم تا این لحظه نتوانسته‌اند کیفیت بوستان‌های قدیمی را کسب کنند. اما چرا شهرهای ما از این فضاهای عمومی خالی شده‌اند و دیگر آنکه نبود این فضاها با ما چه خواهد کرد؟

اولویت با «شهروند» و نه «خودرو»

فضاهای عمومی یا آنچنان که در ادبیات سال‌های اخیر شهرسازان و متخصصان شهری رایج شده است، «پاتوق‌ها»، «پلازاها» یا «میدان‌گاه‌ها»؛ فضاهایی هستند که مردم می‌توانند اوقات فراغت خود را در آنها بگذرانند و با مقاصد مختلف اجتماعی و غیراجتماعی در آنها حضور بیابند. این فضاها البته بنا به تعریف، نباید کاربری تجاری داشته باشند و تردد در آنها نیز نباید مشمول پرداخت هزینه باشد. البته در این فضاها، خبری از خودروها نیست و این «شهروند» است که در اولویت تردد و حضور قرار دارد.

آنری لوفور؛ جامعه‌شناس فرانسوی، نخستین‌بار اصطلاحی را به‌کار برد که در انگلیسی به «حق‌به‌شهر» ((Right to the city ترجمه شد. دیوید هاروی؛ جغرافی دان انگلیسی-آمریکایی بعدها همین نظریه را برگرفت و آن را توسعه داد.

«حق‌ به ‌شهر» می‌گوید شما به‌عنوان «شهروند» حقوقی از شهر خود دارید که نمی‌توان آنها را از شما سلب کرد. به‌عنوان‌مثال، شهرداری یا هیچ نهاد دیگری نمی‌تواند بدون جلب رضایت شهروندان، زمینی را که درواقع متعلق‌به همه شهروندان است، ولو با فرض ایجاد سود به پاساژ تبدیل کند که مالک‌خصوصی دارد. این اتفاقی است که بارها در تهران و شهرهای بزرگ در ایران رخ داده و همچنان رخ می‌دهد.

پلازاهای قدیمی، پلازاهای جدید

با این همه، ظاهرا چند سالی است که دستکم در مدیریت شهری و همچنین در شهرهای بزرگ ایران، مفاهیم و دغدغه‌هایی از این دست جدی گرفته شده‌اند. ایران در طول تاریخ خود «پلازا» یا «میدان‌گاه» داشته و هرچند این مفهومی مدرن است اما می‌توان برخی مثال‌ها را با آن همانند کرد. به‌عنوان‌مثال، میدان «نقش‌جهان» در اصفهان یا «سبزه ‌میدان» در تهران (با وجود کاربری تجاری) را می‌توان نمونه‌هایی از «پلازا» فرض کرد. «محور رودکی» در تهران هم در ماه‌های اخیر به‌عنوان یک «پیاده‌راه» جدید و با رویکرد اولویت بخشیدن «شهروندان» بر خودروها ایجاد شد.

در سال‌های اخیر هم شهرداری و هم شورای شهر تهران تلاش کردند با کاستن از سهم خودروها در خیابان‌ها، جایی برای «شهروندان» باز کنند. ساخت زیرگذر «چهارراه ولیعصر» با همین هدف انجام شد، هرچند نوعی نقض‌غرض بود که باز هم اولویت را به خودروها می داد، دستکم شروع خوبی بود. «ایوان ‌انتظار» که به جای «میدان ولیعصر» ایجاد شد هم نقض‌غرض دیگری بود. البته ساخت میدان‌گاهی برای اجرای آیین‌های عاشورایی در میدان امام‌حسین (ع) تلاشی بود که بیشتر قرین‌به موفقیت شد.

علی اعطا، رئیس کمیته معماری و طرح‌های شهری شورای شهر تهران به‌تازگی در همین مورد گفت: «از مشخصات یک میدانگاه موفق، داشتن ارتباط روان و راحت پیاده از سایر فضاهای شهری اطراف خود است و از این جهت، میدان ولیعصر را در شکل فعلی آن نمی توان یک «میدان‌گاه» دانست، چراکه در میان یک گره ترافیکی شلوغ و پرتراکم قرار گرفته و فاقد دسترسی روان و هم سطح پیاده از پیاده روهای اطراف میدان است و در مسیر تردد معمول پیاده‌ها نیز قرار ندارد. درعین‌حال نه دید مستقیم از فضاهای عمومی اطراف آن وجود دارد و نه فضا به سایر فضاهای شهری مجاور.» 

این عضو شورای شهر تهران به ایسنا گفت: «اگر به‌دنبال ایجاد «میدان‌ گاه‌ های» فعال و پویا در بافت‌های شهری موجود باشیم، ابتدا باید فضاهای باز شهری را شناسایی کنیم که بنا به مقیاس شهری مورد نظر از ابعاد و اندازه‌های لازم برخوردار بوده و ایجاد یک بستر (کف) هموار و مناسب در آن امکان‌پذیر باشد. فراهم کردن امکان استقرار ایستاده یا نشسته در این بستر مهم است. این فضا باید دارای ارتباط روان و راحت پیاده بدون تداخل با مسیرهای سواره با سایر فضاهای شهری اطراف و  همچنین پیاده‌روهای مجاور باشد. ازسوی‌دیگر امکان دید  مناسب به آن از سایر فضاهای شهری اطراف مهم است. فعال‌سازی بدنه شهری اطراف  میدانگاه یا مناسب‌سازی آن گام بعدی کار است.»

  چرا «پلازا» نداریم؟

بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد اولویت دادن «شهروندان» نسبت‌به خودروها در ایران به‌عنوان یک اولویت شناخته نمی‌شود. ساره‌بهرامی‌اصل، پژوهشگر معماری و شهرسازی، در گفت‌وگو با «دنیای ‌خودرو» در این مورد گفت: «در بسیاری از کشورهای دنیا، «پلازاها» یا «میدان‌گاه‌ها» به صورت تاریخی در شهرها ساخته می‌شدند و معمولا این‌طور نبود که دولت یا شهرداری به صورت مصنوعی این مکان‌ها را ایجاد کند. در واقع، نقطه قوت این قبیل مکان‌ها آن است که به مرور زمان ایجاد شده‌اند. در ایران سنت ایجاد چنین مکان‌های با مفهوم «وقف» گره خورده است، به‌عنوان‌مثال زمین بزرگی را که وقف یک مجموعه مذهبی می‌شد، می‌توان به مصداقی از همین «میدان‌گاه‌ها» در نظر گرفت.»

بهرامی‌اصل ادامه داد: «در دوره پهلوی‌دوم در تهران قرار بود زمین‌های منطقه عباس‌آباد در طرحی به یک «پلازا» در ابعاد بسیار بزرگ تبدیل شوند. طرح توسعه تپه های عباس‌آباد که اکنون به شکل باغ‌کتاب، باغ‌هنر، موزه دفاع‌مقدس و مجموعه‌های دیگر دیده می‌شود، در واقع ادامه همین طرح است. این طرح تا حدود بسیار زیادی موفق بوده، اما به نظر می رسد باید مفهوم «میدان‌گاه» را به شکل عمومی‌تری در سطح شهرها دنبال کنیم و با ایجاد پهنه‌هایی که خودروها حق تردد در آنها ندارند، اولویت را به مردم بدهیم.»

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =