image.png

بازار خودرو چین در سال‌های اخیر به یکی از پیچیده‌ترین و پرتحول‌ترین عرصه‌های صنعتی جهان بدل شده است؛ بازاری که نه‌تنها از نظر حجم تولید و فروش رکوردهای تازه‌ای ثبت می‌کند، بلکه از نظر تنوع برند و ساختار مالکیتی نیز نمونه‌ای بی‌همتا به‌شمار می‌رود.

در این بازار، ده‌ها نام تجاری کوچک و بزرگ در کنار هم فعالیت می‌کنند و هر یک تلاش دارند سهمی از تقاضای رو به‌رشد مصرف‌کنندگان چینی را به دست آورند.

این تنوع گسترده، تصویری از یک صنعت پرجنب‌وجوش را ارائه می‌دهد؛ صنعتی که هم فرصت‌های بی‌سابقه برای نوآوری و رقابت ایجاد کرده و هم چالش‌های تازه‌ای برای مدیریت و سامان‌دهی به‌همراه آورده است. در چنین فضایی، مصرف‌کنندگان با گزینه‌های متنوعی روبه‌رو هستند؛ از خودروهای اقتصادی و ساده گرفته تا مدل‌های پیشرفته برقی و هوشمند. اما پشت این تنوع، این پرسش‌ مطرح است که آیا همه این برندها توان ادامه مسیر را خواهند داشت یا در آینده نزدیک شاهد ادغام و حذف گسترده‌ای در صنعت و بازار خودرو چین خواهیم بود؟

کنار هم قرار دادن ساختار فعلی

دنیای خودروسازی چین با انبوهی از برندهای گوناگون، همیشه برای تحلیل‌گران و حتی علاقه‌مندان حرفه‌ای خودرو، یک پازل پیچیده بوده است؛ اما حالا یک اینفوگرافیک دقیق، پرده از روابط درهم‌تنیده مالکیت در این بازار عظیم برداشته و نشان می‌دهد که چه کسی واقعا نبض این صنعت را در دست دارد.

خلاصه داستان این است که چهار گروه بزرگ یعنی جیلی، بی‌وای‌دی، چری و چانگان به‌تنهایی بیش از نیمی از کل فروش خودرو در چین را به‌خود اختصاص داده‌اند. این نمودار به شکلی تصویری نشان می‌دهد که چگونه برندهای متعدد زیر چتر چند شرکت مادر قدرتمند فعالیت می‌کنند.

نکته جالب‌توجه این‌که دو شرکت از این چهار غول، یعنی چری و چانگان، مستقیما تحت‌مالکیت دولت چین قرار دارند و از یارانه‌های دولتی بهره می‌برند.

برای درک بهتر مقیاس این گروه‌ها، کافی است نگاهی به سبد محصولاتشان بیندازیم.

جیلی یک امپراتوری واقعی است که مالکیت کامل یا بخشی از برندهایی چون زیکر، پروتون، ولوو، لوتوس، لینک ‌اند کو، پولستار، اسمارت و چندین نام دیگر را در اختیار دارد. در سوی دیگر، سبد چری شامل برندهایی مانند اومودا، جتور، اکسید، آی‌کار و جیکو می‌شود. چانگان نیز با برندهایی چون آواتر، دیپال و نوو در بازار حضور دارد.

در این میان، بی‌وای‌دی با ساختاری ساده‌تر، در کنار برند اصلی خود، مالک برندهای دنزا، یانگ‌وانگ و فنگ‌چنگ بائو است. این چهار گروه روی‌هم‌رفته ۵۶ درصد از بازار خودرو چین را کنترل می‌کنند.

البته بازیگران مهم دیگری نیز در این صحنه حضور دارند. شرکت‌هایی مانند سایک‌موتور که برند ام‌جی را در اختیار دارد، گروه بایک و دانگ‌فنگ نیز هرکدام مجموعه‌ای از برندها را مدیریت می‌کنند.

در کنار این غول‌ها، استارت‌آپ‌های مستقلی مانند نیو، شیائومی، ژیپنگ و لی اتو نیز تلاش می‌کنند جایگاه خود را پیدا کنند؛ اما فشار رقابت بر آن‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شود. بااین‌ حال، کارشناسان معتقدند بسیاری از این برندها تا 10 سال آینده دوام نخواهند آورد.

همان‌طور که در غرب برندهایی مانند پونتیاک یا الدزمبیل از صحنه حذف شدند، به‌احتمال‌ زیاد غول‌های چینی نیز برای افزایش بهره‌وری، برخی از زیرمجموعه‌های خود را ادغام کرده یا به‌طور کامل کنار خواهند گذاشت. آن‌چه مسلم است این‌که خودروسازان چینی آمده‌اند که بمانند و نقش آن‌ها در صنعت جهانی خودرو روزبه‌روز پررنگ‌تر خواهد شد.

روندی رو به گسترش

این ساختار پیچیده، پیامدهای متعددی برای آینده صنعت‌خودرو دارد. نخست‌این‌که دولت چین در این بازار دارای قدرت زیادی است. دو شرکت از چهار غول اصلی، یعنی چری و چانگان، مستقیما تحت مالکیت دولت قرار دارند و از یارانه‌های دولتی بهره‌مند می‌شوند. این حمایت مالی و سیاسی به آن‌ها امکان می‌دهد در رقابت داخلی و جهانی دست بالا را داشته باشند. درنتیجه، سیاست‌های صنعتی چین نه‌تنها مسیر بازار داخلی را تعیین می‌کند، بلکه بر رقابت جهانی نیز اثرگذار است.

همچنین تنوع برندها در چین فرصت‌های بزرگی برای نوآوری و پاسخ به نیازهای متنوع مصرف‌کنندگان ایجاد کرده است. از برندهای اقتصادی و قدیمی گرفته تا استارت‌آپ‌های فناورانه مانند نیو، شیائومی و ژی‌پنگ، همه تلاش می‌کنند جایگاهی برای خود بیابند. این تنوع باعث شده بازار چین به آزمایشگاهی بزرگ برای فناوری‌های نوین، به‌ویژه خودروهای برقی و هوشمند تبدیل شود. اما همین پراکندگی می‌تواند به ضعف منجر شود؛ بسیاری از برندهای کوچک احتمالا در 10 سال آینده دوام نخواهند آورد و یا در قالب ادغام در شرکت‌های بزرگ‌تر ادامه حیات خواهند داد.

درعین حال ادغام و حذف برندها روندی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. همان‌طور که در غرب برندهایی مانند پونتیاک یا الدزمبیل از صحنه حذف شدند، در چین نیز انتظار می‌رود بسیاری از نام‌های کوچک برای افزایش بهره‌وری کنار گذاشته شوند. این تغییرات می‌تواند ساختار بازار را ساده‌تر کند و قدرت رقابت جهانی برندهای بزرگ‌تر را افزایش دهد.

همچنین پیامدهای بین‌المللی این ساختار مالکیتی نیز بسیار مهم است. چین با این حجم از برند و تولید، نه‌تنها بازار داخلی خود را اشباع کرده، بلکه به بزرگ‌ترین صادرکننده خودرو در جهان بدل شده است. حضور برندهای چینی در بازارهای نوظهور و حتی اروپا و خاورمیانه، نشان می‌دهد که این کشور قصد دارد سلطه خود را فراتر از مرزهای داخلی گسترش دهد. برای صنعت‌خودرو جهانی، این به‌معنای رقابتی سخت‌تر و فشار بیشتر بر شرکت‌های سنتی غربی خواهد بود.

چالش‌های آینده در این بازار نیز به دو محور اصلی وابسته است: مدیریت رقابت داخلی و هماهنگی با سیاست‌های جهانی کاهش آلایندگی. اگر چین بتواند برندهای متعدد خود را در قالب یک ساختار کارآمدتر سامان دهد و درعین حال فناوری‌های پاک را توسعه دهد، جایگاهش در صنعت‌خودرو جهانی بیش از پیش تثبیت خواهد شد. اما اگر پراکندگی برندها ادامه یابد و برخی از آن‌ها نتوانند با استانداردهای جهانی هماهنگ شوند، احتمالا موجی از ادغام و حذف گسترده در راه خواهد بود.

درنهایت، بازار خودرو چین امروز بیش از هر زمان دیگری به یک کلاف سردرگم شباهت دارد؛ کلافی که در ظاهر پر از نام‌های متنوع است، اما درواقع توسط چند غول بزرگ کنترل می‌شود. آینده این بازار به‌توانایی چین در مدیریت این پیچیدگی وابسته است که این مساله به‌خودی خود بر فرآیندها در بازار جهانی نیز تاثیرگذار خواهد بود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =