image.png

سیاست کنترل قیمتی با هدف حمایت از مردم اجرا شد؛ اما نتیجه آن زیان تولیدکنندگان، نارضایتی مصرف‌کنندگان و رکود در صنعت‌خودرو بوده است درحالی‌ که قطعه‌سازان با بحران‌هایی چون قطع برق و گاز، کمبود منابع و فشارهای مالی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، همچنان با مدیریت و خلاقیت توانسته‌اند چرخه تولید را زنده نگه دارند.

بااین ‌حال، به‌گفته کارشناسان ریشه اصلی نابسامانی‌ها در قیمت‌گذاری دستوری و مدیریت دولتی نهفته است؛ دو مانعی که صنعت را از پیشرفت بازداشته‌اند. در ادامه، گفت‌وگوی «دنیای‌خودرو» با کیا داوود اسفندیاری، کارشناس صنعت‌خودرو را خواهید خواند:

* درباره چالش‌های قطعه‌سازان به‌ویژه در حوزه تامین انرژی و مواجهه آن‌ها با قیمت‌گذاری دستوری برایمان بگویید؟

قطعه‌سازها در ایران با عدد و رقم‌های بزرگ و مشکلات جدی مواجه‌ هستند؛ اما با وجود همه‌ این‌ها می‌توانند از موانع عبور کنند. آن‌ها با قطع برق، قطع گاز، کمبودها و ده‌ها مانع دیگر روبه‌رو هستند؛ اما به‌هر حال با مدیریت و تدبیر خودشان این شرایط را رد می‌کنند. مساله‌ آزاردهنده برای آن‌ها مشکلات حل‌نشدنی نیست؛ بلکه رفتارهای آزاردهنده‌ عامدانه یا ناشی از ناآگاهی دولت‌هاست.

به بیان دقیق‌تر، دو عامل بیش از همه آن‌ها را ‌آزار می‌دهد: نخست، قیمت‌گذاری دستوری و دوم، دولتی بودن خودروسازی‌ها. این دو پدیده چنان بر صنعت قطعه‌ فشار می‌آورند که دیگر مشکلات فنی و زیرساختی در برابرشان رنگ می‌بازد.

* درباره مدیریت دولتی خودروسازها و مشکلاتی که در این خصوص وجود داشته توضیح دهید؟

وقتی ساختار مدیریت در خودروسازی دولتی است، حتی در شرایط یکسان، تفاوت عملکرد کاملا آشکار می‌شود. در همین خصوص از ابتدای امسال تاکنون، قطع برق و گاز برای همه‌ تولیدکنندگان بوده؛ چه برای خودروساز دولتی و چه برای خودروساز خصوصی و چه قطعه‌سازان کوچک و بزرگ. شرایط بحرانی برای همه یکسان بوده، اما نتیجه متفاوت است: ایران‌خودرو ۱۳ درصد افزایش تولید داشته و خودروساز دولتی ۳۷ درصد کاهش. چرا؟ تفاوت در نوع مدیریت است.

این تفاوت نشان می‌دهد که شیوه‌ اداره‌ دولتی جواب نمی‌دهد. مدیران دولتی غالبا درگیر بوروکراسی، تصمیم‌گیری‌های سیاسی و عدم پاسخگویی هستند؛ نتیجه آن هم کاهش بهره‌وری و رکود در تولید است. بنابراین مدیریت دولتی در صنعت‌خودرو تبدیل به مانعی بر سر راه رشد شده است.

* شما از قیمت‌گذاری دستوری به‌عنوان یکی از آزاردهنده‌ترین مسائل در بحث تولید خودرو یاد کردید. به نظرتان چرا این سیاست برخلاف هدفی که دارد و آن حمایت از مصرف‌کننده بوده، به‌چنین سطحی از انتقاد رسیده است؟

تجربه‌ عملی نشان داده که قیمت‌گذاری دستوری تنها صنعت را نابود می‌کند. اجازه دهید مثالی بزنم تا موضوع روشن شود: در بازار ایران، هیچ‌کس امروز بحران کمبود کفش، کیف یا انواعی از پوشاک را ندارد؛ چراکه دولت در قیمت‌گذاری این کالاها دخالت نمی‌کند. تولیدکننده و مصرف‌کننده در بازار آزاد تعادل را پیدا می‌کنند؛ کیفیت بالا می‌رود، تنوع زیاد می‌شود و رقابت معنا پیدا می‌کند.

اما همان دولت وقتی وارد خودروسازی می‌شود و قیمت‌ها را دستوری تعیین می‌کند، همه ضرر می‌کنند: کارخانه‌ها زیان انباشته دارند، قطعه‌سازها زیان می‌بینند، مردم ناراضی‌ هستند و حتی خود دولت هم گله‌مند است. این بازی اشتباهی است که در همه‌جای دنیا هم تجربه شده و همیشه به ورشکستگی و فساد ختم می‌شود. درواقع، این سیاست نه عدالت می‌آورد، نه ارزانی؛ فقط نابسامانی تولید و نارضایتی عمومی ایجاد می‌کند.

به‌تازگی نیز وزیر اقتصاد اعلام کرد که قیمت‌گذاری دستوری عامل فساد، فقر و ورشکستگی است و باید به‌تدریج حذف شود. این سخن، به‌نوعی پذیرفتن اشتباه گذشته است. یعنی حتی در سطح بالای دولت هم درک شده که این روش جواب نداده است

هیچ‌کس امروز بحران کمبود کفش، کیف یا انواعی از پوشاک را ندارد؛ چراکه دولت در قیمت‌گذاری این کالاها دخالت نمی‌کند. تولیدکننده و مصرف‌کننده در بازار آزاد تعادل را پیدا می‌کنند؛ کیفیت بالا می‌رود، تنوع زیاد می‌شود و رقابت معنا پیدا می‌کند.

* اگر بخواهید پیام ضرورت حذف قیمت‌گذاری دستوری در صنعت‌خودرو را مستقیم به مسئولان منتقل کنید، چه نکته یا هشدار کلیدی را مطرح می‌کنید؟

باید از مسئولان حامی قیمت‌گذاری دستوری پرسید آیا این سیاست در عمل به هدف حمایت از مردم نزدیک شده است؟ آیا مردم امروز می‌توانند خودرو را نسبت به گذشته ارزان‌تر خریداری کنند؟ حتما پاسخ خیر است. علاوه‌بر این، آیا قیمت‌گذاری دستوری دلار توانسته نرخ ارز را کنترل کند؟ پاسخ باز هم منفی است. این سیاست نه در حوزه‌ خودرو، نه در بازار ارز و نه در هیچ بخش دیگری نتیجه‌ای در پی نداشته است. بنابراین ما امروز به‌خوبی می‌دانیم که این مسیر اشتباه است و اگر هنوز کسانی از آن دفاع می‌کنند، احتمالا همچنان در دام منافع گروه‌های ذی‌نفع گرفتار مانده‌اند.

برخی از این ذی‌نفعان از وضع موجود بهره می‌برند؛ بعضی‌ها از روی نادانی به علم و تجربه‌ جهانی بی‌اعتنا هستند و متاسفانه عده‌ای هم شاید عامدانه و در راستای منافع بیگانگان عمل می‌کنند. نتیجه‌ آن نیز همین وضعیت آشفته‌ امروز صنعت‌خودرو و قطعه‌سازی است.

خشم مردم از صنعت‌خودرو کاملا قابل درک است. اما خود صنعت‌خودرو قربانی است؛ نه عامل اصلی بحران. این صنعت، دیو ترسناک یا نیروی شر نیست، بلکه گرفتار سیاست‌های اشتباه و ساختار معیوب شده است

* با توجه به‌آن‌چه مطرح شد، به نظرتان اگر از فردا قیمت‌گذاری دستوری حذف شود، آیا صنعت قطعه می‎تواند خیلی سریع به روزهای اوج خود برگردد؟

بله؛ چراکه قطعه‌سازان برخلاف ظاهر بحران‌زده‌ صنعت، واقعا شجاعانه در حال بقا هستند. ببینید وقتی برق قطع می‌شود، آن‌ها با ژنراتور کارشان را ادامه می‌دهند؛ وقتی گاز قطع می‌شود، شیفت کارشان را تغییر می‌دهند؛ برنامه‌ریزی تولید را اصلاح می‌کنند و به هر شکل ممکن مسیر را ادامه می‌دهند. مدیریتِ واقعی یعنی همین انعطاف و سازگاری در شرایط سخت، نه صرفا صدور دستور از بالا.

اما مشکل اصلی همچنان در بالادست است. تاثیرصنعت‌خودرو در بیش از ۴۴ رشته‌ صنعتی سرریز می‌کند. هر حرکت در این حوزه، زنجیره‌ای از تحولات در صنایع فلزی، الکترونیک، پلیمری، ریخته‌گری، طراحی صنعتی و حتی هوا-فضا ایجاد می‌کند. مثل صنعت دایکست که وقتی فناوری جدیدی در آن ایجاد شود، اثر آن به سیستم‌های موتوری، الکترونیکی و حتی لوازم خانگی هم می‌رسد. همان‌طور که باتری‌های لیتیومی ابتدا در خودروها مطرح شدند و بعد به جاروبرقی، سشوار و صدها کالای دیگر راه پیدا کردند. یعنی اگر صنعت‌خودرو رشد کند، سایر صنایع هم رشد می‌کنند و برعکس، اگر بماند در رکود و سیاست‌زدگی، کل صنعت کشور آسیب می‌بین

* با وجود اهمیت این صنعت، چرا در بین مردم تا این اندازه نارضایتی وجود دارد؟

خشم مردم از صنعت‌خودرو کاملا قابل درک است. مردم مشکلات را با محصول نهایی می‌بینند؛ قیمت بالا، کیفیت پایین، تاخیر در تحویل، خدمات پس از فروش ناکافی و تفاوت با آن‌چه در جهان می‌بینند. طبیعی است که تصور کنند خودروسازان مقصر اصلی‌ هستند.

اما نکته‌ای که همواره بر آن تاکید کرده‌ام این است که خود صنعت‌خودرو قربانی است؛ نه عامل اصلی بحران. این صنعت، دیو ترسناک یا نیروی شر نیست، بلکه گرفتار سیاست‌های اشتباه و ساختار معیوب شده است. مهندس، طراح و صنعتگر ایرانی در ذات خود توانمند است؛ اما وقتی ریل‌های اقتصادی اشتباه چیده می‌شود، نتیجه آن همین نابسامانی می‌شود.

* منظورتان از «قربانی سیاست‌های اشتباه» دقیقا چیست؟ چه سیاست‌هایی باعث شدند صنعت‌خودرو از مسیر اصلی خود خارج شود؟

اگر از ابتدا مسیر اقتصاد کشور رقابتی و بر پایه‌ دانش و تخصص واقعی پیش ‌می‌رفت، امروز صنعت‌خودرو ایران در جایگاه دیگری بود. به‌عنوان مثال فرض کنید آقای خیامی، موسس ایران‌خودرو می‌توانست با همان الگوی رقابتی ادامه دهد و بالای سر کارخانه‌اش بماند. در آن صورت، ممکن بود امروز ایران‌خودرو معادل هیوندایی یا هوندا باشد؛ با صادرات جهانی، محصولات به‌روز و کارکنانی حرفه‌ای.

اما چه شد؟ ساختارهای رفاقتی، اقتصاد ذی‌نفعان، دیدگاه‌های شبه‌سوسیالیستی و اقتصاد دولتی، شالوده‌ رقابت را از بین بردند. صنعت‌خودرو به جای آن‌که بر محور نوآوری و کیفیت رشد کند، گرفتار بوروکراسی و سهم‌بری‌های سیاسی شد. نتیجه این شد که یکی از مهم‌ترین صنایع کشور، به‌جای شکوفایی، دچار درجا زدن و اتهام‌های بی‌پایه شد

* شما اشاره کردید که اگر ریل‌ها درست گذاشته شوند، صنعتگر خودش پیش می‌رود. این «ریل‌گذاری درست» دقیقا به چه شکل است؟

منظور از ریل‌گذاری درست، فراهم کردن شرایط رقابت آزاد، امنیت سرمایه‌گذاری و احترام به‌تخصص است. یعنی باید دولت از دخالت مستقیم در تولید و قیمت خارج شود و نقش ناظر و راهبر بگیرد، نه بازیگر. اگر دولت دست از دخالت بردارد، صنعتگر خودش می‌داند چطور کارش را توسعه دهد.

مهندس ایرانی، طراح ایرانی و کارگر متخصص، همه می‌خواهند پیشرفت کنند. آن‌ها به‌دنبال فرصت‌ هستند، نه دستور. فقط باید مسیر را باز کرد و از سوداگری سیاسی در این صنعت فاصله گرفت.

وقتی قواعد بازی روشن و عادلانه باشد، همان مهندسان و قطعه‌سازانی که امروز در شرایط سخت با ژنراتور و بدون حمایت کار می‌کنند، می‌توانند ایران را به‌یکی از قطب‌های صنعتی منطقه تبدیل کنند. ظرفیت آن وجود دارد؛ تنها باید سیاست‌گزاری از حالت اختلال خارج شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =