در محیط رقابتی بازارهای امروز ، تولیدکنندگان در جهت ایجاد مزیت رقابتی گام بر می دارند تا سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهند. بدون تردید تولید نوآورانه و توسعه محصولات جدید مقدمه ورود به بازارهای رقابتی داخلی و خارجی است و اکثر شرکتهای پیشرو به این امر واقف هستند که توانمندی در طراحی و عرضه سریع محصول جدید به بازار پیش از رقبایشان ، مهم ترین عامل موفقیت و برتری آنها در بازار رقابتی میباشد.
فرآیند تولید نوآورانه و توسعه محصول جدید برای سازمانهای مختلف تولیدی وخدماتی یک مزیت رقابتی محسوب میشود. در این اثنا توجه به خواستهها و نیازمندیهای مشتریان و بهبود مستمرکیفیت محصولات از اصلیترین عوامل انگیزشی برای ارائه محصول یا خدمت جدید نزد سازمانهاست. نوآوری در فرآیند طراحی و تولید محصولات و کالاهای داخلی با ایده های نوآورانه مزایای رقابتی را افزایش می دهد، لیکن لازمه حمایت از کالاها و محصولات تولید داخل، حمایت از مصرف کننده و توجه و تامین رضایت مصرف کنندگان است. در واقع آنچه موجب رونق بازار تولیدات و صنایع داخلی می شود ، پاسخ گویی به نیازهای مشتری و احترام به حقوق مشتری می باشد و رعایت اصول مشتری مداری است که می تواند با ایجاد فضای رقابتی، سبب انتخاب محصولات و کالاهای تولید داخل از سوی مشتری شود. لذا از این منظر که کیفیت مداری مقدمه مشتری مداری است ، مهمترین عوامل توسعه تولید ، ارتقای کیفیت تولید ، توجه به تولید نوآورانه است که موجب توسعه بازار و پویایی کسب و کار خواهد شد. در شرایط اقتصادی موجود، تولید در کشور برای حرکت به سمت نوآوری نیازمند « نوآوری صنعتی» است ، توسعه صنایع داخلی کشور نقش مهمی در اشتغالزایی، رشد اقتصادی و توسعه کسب و کار در کشور دارد.
درحال حاضر بهرهگیری از نوآوری و خلاقیت برای توسعه نشان(برند)، کاهش هزینه و رونق تولید در راستای ارائه راهحل برای رفع مشکلات است. به جرات میتوان گفت ناکامی بسیاری از مدیران حوزه صنعت کشور زاییده کمتوجهی یا بیتوجهی به نوآوری است. در این دوره برای بقا و پیشرفت باید جریان نوآوری را تداوم بخشید تا رکود و نابودی اتفاق نیفتد. نوآوری نوعی تغییر است، اما هر تغییری نوآوری نیست. نوآوری عبارت است از : بهره برداری از ایدههای جدید به نحوی که ارزش افزوده و مزیت رقابتی ایجاد کند. امروزه تولیدکنندگانی که در فرآیند طراحی و خلق محصول از نوآوری و ایدههای نوآورانه بهره گرفتهاند به مزایای رقابتی دست یافتهاند.
در واقع نوآوری صنعتی یک موضوع اساسی در رشد اقتصادی و حرکت به سمت خودکفایی صنعتی است و در کشورهای صنعتی موجب توسعه اقتصادی و اجتماعی بلندمدت میشود.
به عبارتی نوآوری صنعتی بهعنوان نیروی اصلی پیشبرنده رقابت و توفیقات اقتصادی و اجتماعی تنها از طریق سرمایهگذاری در بخش مولد اقتصادی رشد میکند. البته لازم است که فرآیندها در جای خود قرار گیرند تا بتوانند یک تعامل صنعتی و علمی میان بازار، سرمایه انسانی و بنگاههای تولیدی و اقتصادی برقرار کنند.
نوآوری در تولید صنعتی نیازمند « نوآوری معمارگرایانه » است که مفهوم دیگری از نوآوری است و به معنای مرتب کردن روشهایی است که اجزا در درون طرح یک سیستم تولید با یکدیگر ارتباط پیدا میکنند. وینستون چرچیل معتقد بود؛ «قدرت آینده در قدرت ذهن نهفته است» و به عقیده تام پیترز؛ «قدرت در زور نیست، در ذهن است».
اهمیت نوآوری را میتوان در واژگان تام پیترز [خطاب به سازمانهای صنعتی] خلاصه کرد: «یا نوآوری یا مرگ»! نوآوری نه به معنای «تحقق و توسعه» است و نه به معنای علم و فناوری پیشرفته. زمانی که از مبحث نوآوری سخن به میان میآید، اذهان ناخواسته به سوی نوآوری محصول و گاه فرآیند تولید آن متمرکز میشود، حتی در بعضی مواقع درباره نوآوری خدمات هم صحبتی به میان نمیآید. در حالی که ما در این برهه از زمان به نوآوری در کل فرآیندهای سازمان یعنی فرآیندهای پشتیبانی، عملیاتی و بهویژه فرآیند مدیریتی نیاز داریم و بدون سامان دادن به این فرآیندها در عمل نوآوری صنعتی و تولید محصولی مفید و موثر نخواهیم داشت.
در فرآیند نوآوری این سوال مطرح است که آیا برای نوآوری پیشزمینهای وجود دارد؟ باید گفت پیشزمینه نوآوری، فرهنگ نوآوری در سازمان است. پس از چندین سال تحقیق و مشاهده، دلایل متعدد و بهطور تقریبی مشابهی برای به نتیجه نرسیدن نوآوریها بهدست آمده که در اینجا عوامل مهم شکست نوآوری عنوان میشود: نبود فرهنگی که از نوآوری حمایت کند، نبود مربیان و مدیران توانمند در گروههای نوآوری، صرف نکردن زمان و انرژی کافی برای رفع ابهامات سازمانی، احساس مالکیت نکردن و از آن خود ندانستن سازمان توسط مدیران، توسعه ندادن ابزارها و سنجشهای اندازهگیری پیشرفت، ایجاد نکردن تنوع در فرآیندها (عقاید مختلف و متضاد)، نبود ارتباط بین طرحها و طرحها با راهبرد سازمان، فقدان یک فرآیند گسترده و فراگیر برای نوآوری، تخصیص ندادن منابع کافی برای این فرآیند و فقدان یک سیستم ایدهپرداز مدیریتی.
به طور کلی در فرآیند نوآوری در سازمانهای مختلف سه نکته حائز اهمیت وجود دارد که عبارتند از:
۱- توانمندی و تواناسازی که همان منابع است، ۲- فرهنگ سازمان، ۳- سیستمها و ابزارهایی که در آن سازمان وجود دارد.
درباره ویژگیهای محیط نوآوری باید در نظر داشت که نوآوری را فرآیند و محصول و سازمان ایجاد نمیکنند، بلکه پرسنل آن را ایجاد میکنند و این همان مدیریت نوآوری است. مسئولیت مدیران ارشد یا پرسنل یک سازمان این است که محیطی را برای نوآوری فراهم کنند.
برای ایجاد چنین محیطی ۸ شرط لازم است: ریسک، اعتماد بین افراد، رکگویی، تعهد افراد نسبت به شغل و سازمانی که در آن مشغول فعالیت هستند، دادن آزادی و اختیار عمل به افراد برای تصمیمگیری، سرزندگی و داشتن روحیه خوب در افراد یک سازمان، گفت وگوی باز برای ایجاد سینرژی و پشتیبانی از ایده منابع.
البته ویژگیها یا شروطی که گفته شد در برخی سازمانهای صنعتی کمتر مورد توجه قرار میگیرد، از اینرو مدیریت ارشد هر سازمان باید توجه داشته باشد که ۸۰ درصد نوآوریها را پرسنل سازمان و ۲۰ درصد را مدیران ایجاد میکنند. پرسنل سازمان مسئولیت نوآوریهای کوچک و مدیران سازمان مسئولیت نوآوری بزرگتر را دارند. به این ترتیب اگر بخواهیم به توسعه و تقویت نوآوری بپردازیم و آن را نهادینه کنیم باید عوامل آن در سازمان فراهم شود و تحت فرآیند مناسب مدام توسعه یابد.
توسعه نوآوری در بخش تولید مستلزم استقرار نظام و سیستمی در زمینه « نوآوری صنعتی» است و این نظام ضمن اینکه الگوهای موثر ممالک صنعتی و پیشرفته جهان را در خود دارد در عین حال انعطافپذیری لازم را برای بومیسازی و انطباق دارد. در این الگو، سیستم ملی نوآوری دارای ۳ گروه بازیگر اصلی است که عبارتند از : واحدهای صنعتی، مرکز توسعه منابع انسانی و موسسات فناوری و دانش. این عوامل برای تحقق دو هدف کلیدی با یکدیگر تعامل دارند: فراهم کردن منابع علم و فناوری و تخصیص و به کارگیری این منابع. رسیدن به یک سازمان نوآور نیاز به تحول اساسی دارد، در نتیجه مدار نوینی که سازمان مورد نظر باید در آن قرار گیرد، مداری است که سازمانهای یادگیرنده در آن قرار دارند.
سازمانهای یادگیرنده عامل نوآوری را درون خود تقویت میکنند و نوآوری نیز تداوم مییابد ولی سازمانهای موجود ممکن است سازمانهای یادگیرنده نباشند و تا زمانی که تبدیل به سازمانهای یاد گیرنده نشوند این فرآیندها شکل نمیگیرد و نوآوری در فرآیندها اتفاق نمیافتد. برای اینکه این انتقال از سازمانهای موجود به سازمانهای یادگیرنده انجام شود و سلسله مراتبی و وظیفهای بودن آنها، نگرش آنها به کار و انسان و به طور کلی پارادایم سنتی آنها دگرگون شود، سازمانهای یادگیرنده احتیاج به نوآوری در فرآیند تحول سازمانی دارند و این امر، اساسیترین نوآوری است که مدیران سازمان های مختلف به آن نیاز دارند تا نوآوری را جهت دار کرده ، رونق و اشاعه دهند و سینرژی بین آنها ایجاد کنند.
این گونه نوآوری در حوزه های مختلف تولید و کسب و کار در نهایت پیشرفت سازمانی و توسعه صنعتی را امکانپذیر خواهد کرد. در همین راستا و برای توسعه تولید داخلی ، بخش های قانون گذاری و اجرایی کشور می بایست در جهت رفع موانع تولید داخلی با محور اولویت بخشی به نوآوری و خلاقیت و تلاش مضاعف به منظور تسهیل مسیر فعالیت های نوآورانه و خلاقانه در حوزه تولید ، هر نوع تسهیلات و امکاناتی را برای بخش های تولیدی کشور فراهم نمایند زیرا در عصری که همه چیز در حال تغییر و تحول است و رقبا همواره در پی توسعه سهم بازار داخلی و خارجی خود از طریق کسب مزیت رقابتی هستند ، توجه به تولید نوآورانه به عنوان یکی از راهکارهای افزایش مزیت رقابتی در محیط کسب و کار امری اجتنابناپذیر است.
شهرام شیرکوند - حائز ۲۷ رتبه برتر در جشنواره های بین المللی و ملی مطبوعات و خبرگزاری های کشور