امروز بزرگترین مشکل صنایع، ناترازی انرژی است. برق واحدهای صنعتی سه روز در هفته قطع است و با وجود داراییها، از جمله نیروی انسانی، اما نمیتوانیم بهرهوری لازم را از صنعت داشته باشیم.
بزرگترین مشکلی که امروز با آن دست و پنجه نرم میکنیم، ناترازی انرژی است که بر همه بخشهای صنعتی و تجاری کشور نیز اثر منفی گذاشته و این فاصله میان عرضه و تقاضای برق نیز روز به روز بیشتر میشود. بنابراین اگر برای این ۳۰ هزار مگاوات کسری برق، برنامه جدی نداشته باشیم، گرفتار خواهیم شد.
مشکل آب نیز این وضعیت را پیچیدهتر کرده است؛ زیرا سدها حجم آب مورد نیاز را ندارند و از حدود ۱۱ هزار مگاوات نیروگاه برقآبی که میتوانست در مدار باشد، تنها در حد ۴ تا ۵ هزار مگاوات در دسترس است.
ناترازیها منابع را متوقف میکند و اجازه نمیدهد از ظرفیتهای موجود بهره لازم را ببریم.
طبق برنامه هفتم توسعه، باید ۲.۸ درصد از رشد اقتصادی ۸ درصدی از محل بهرهوری تامین شود، اما وقتی برق قطع است و کارخانه سه روز نمیتواند کار کند، قاعدتا تحقق این هدف دشوار خواهد بود.
حل مشکل ناترازیها از جمله برق و آب باید بهصورت جدی و با اولویت در دستور کار قرار گیرد.
دولت برنامههایی در این خصوص دارد؛ اما باید دید این برنامهها چه زمانی به نتیجه میرسند. نکته اینجاست که اگر به ریشه این ناترازیها پرداخته نشود، به کجراهه خواهیم رفت.
از نظر ما، دخالت دولت و قیمتگذاری دستوری ریشه این مشکل است. اگر قرار باشد با همین دستفرمان جلو برویم و دولت همچنان در این مسائل مداخله کند، مشکل حل نخواهد شد.
اگر طی این سالها دولت در صنعت برق و قیمتگذاری مداخله نمیکرد، مطمئن هستم امروز با این حجم از مشکلات مواجه نبودیم. قاعدتا وقتی سرمایهگذاری برای بخش خصوصی بهجای سود، زیان به همراه دارد، انگیزهای برای ورود به این بخش باقی نمیماند.
دولت باید بررسی کند چرا با وجود تاکید مکرر برنامههای توسعهای، بخشخصوصی در این سالها تمایلی به سرمایهگذاری در حوزه برق نداشته است.
در صورت یافتن پاسخ این سوال، شاید جهتگیری سیاستگزاریهای خود را تغییر دهد.