خبرنگار روزنامه دنیای خودرو در این باره نوشت :
سالهاست صنعتخودرو در ایران میان شعارهای پرطمطراق حمایتی و واقعیتهای تلخ خط تولید دستوپا میزند. ساختاری فربه، ناکارآمد و مملو از رانت که نه توان رقابت دارد، نه ظرفیت پاسخگویی به نیاز مصرفکننده ایرانی را.
هر بار که صدای اصلاح بلند میشود، انبوهی از دستورالعملها، آییننامهها و ملاحظات غیرشفاف سیاسی، راه را سد میکنند. گویی ارادهای نانوشته تصمیم گرفته بازار خودرو را برای همیشه در قفس نگاه دارد.
اما گروگان این ساختار معیوب، تنها تولیدکننده نیست؛ بلکه مصرفکننده نیز سالهاست بهای این سردرگمی را با پول، کیفیت پایین و انتخابهای محدود میپردازد.
در این فضا خودروساز داخلی در ظاهر حمایت میشود، اما در عمل با قیمتگذاری دستوری و سیاستهای ضدانگیزشی زمینگیر شده است. هیچ تولیدکنندهای در فضای غیررقابتی و زیر سایه انحصار رشد نخواهد کرد؛ حتی اگر هزار وعده حمایت پشتوانهاش باشد.
در سوی دیگر، واردات خودرو که میتواند مانند سوپاپ اطمینان برای بازار عمل کند، همواره با اما و اگرهایی دستوپنجه نرم کرده است. یک روز محدودیت ثبت سفارش، روز دیگر مشکلات تخصیص ارز و یک روز نیز بهانهای تازه برای عقبنشینی. نتیجه چیست؟ مصرفکنندهای که ناچار است میان بد و بدتر انتخاب کند و بازاری که هرگز رنگ توازن بهخود نمیبیند.
این روزها دوباره حرف از خصوصیسازی، آزادسازی واردات، رقابتی شدن بازار و شفافسازی زنجیرهتامین به میان آمده است. اما تجربههای پیشین به ما میگوید صرف گفتن، هیچ تغییری نمیآورد. سالهاست تصمیمگیران ما میان شعار و عمل، دیواری بلند بنا کردهاند؛ دیواری که پشت آن، توسعه متوقف مانده و فرصتها خاک خوردهاند.
پرسش اصلی اینجاست؛ آیا واقعا عزمی برای برونرفت از این چرخه معیوب وجود دارد یا باز هم قرار است اصلاحات ناتمام بمانند، همچون نسخهای نیمهکاره که هیچ بیماری را درمان نمیکند؟
صنعتخودرو بهرهایی از سیاستزدگی نیاز دارد، نه به نسخههای نمایشی. این بازار به رقابت واقعی، قیمتگذاری شفاف، جریان آزاد اطلاعات و تنوع انتخاب برای مصرفکننده نیاز دارد. تا زمانی که تصمیمسازی در دستان کارشناسانی باقی بماند که دلسوزیشان فقط در حد حفظ انحصار است، هیچ تغییری اتفاق نخواهد افتاد.
خودرو نه کالایی لوکس، بلکه نیاز میلیونها خانوار ایرانی است و تا زمانی که نفس بازار به شماره افتاده، نمیتوان از توسعه، کیفیت یا صادرات سخن گفت. صنعتخودرو برای نفس کشیدن، هوای تازه میخواهد؛ نه نفسهای مصنوعی در فضای گلخانهای تصمیمات از بالا.