صفهای طولانی خودروها، بوقهای ممتد، تردد غیرمجاز موتورسیکلتها در معابر شهری و اضطراب رانندگانی که زمان را از دسترفته میبینند، صحنههای آشنایی در این ایام هستند. این معضل، صرفا یک مشکل مقطعی نیست؛ بلکه آینهای است از کاستیهای مزمن در مدیریت شهری، برنامهریزی حملونقل عمومی و حتی فرهنگ رانندگی ما.
سالهاست که اول مهر نمادی از اوجگیری ترافیک بهشمار میرود؛ اما راهحلها همچنان به وعدههای کوتاهمدت و طرحهای ضربتی محدود مانده است. افزایش موقت حضور پلیس یا تغییر ساعت کاری سازمانها، تنها مُسکنی است که اصل درد را درمان نمیکند. مشکل اصلی، کمبود زیرساختهای حملونقل عمومی کارآمد، نبود هماهنگی میان نهادهای مرتبط و بیتوجهی به فرهنگسازی پایدار در میان رانندگان است. وقتی مترو و اتوبوس ظرفیت و کیفیت لازم را نداشته باشند، طبیعی است که خانوادهها به استفاده از خودرو شخصی پناه ببرند و این چرخه، ترافیک را تشدید میکند.
از سوی دیگر، رفتارهای رانندگی غیرمسئولانه، مثل توقف دوبله در مقابل مدارس یا بیتوجهی بهحق تقدم، به گرههای ترافیکی دامن میزند. این رفتارها نتیجه نبود آموزش مستمر و جدی نگرفتن قانون از سوی بخشی از رانندگان است. متاسفانه جریمههای مالی یا هشدارهای مقطعی، بدون اصلاح نگرش عمومی و اعتماد به اجرای عادلانه قوانین، تاثیر بلندمدتی نخواهد داشت.
برای رهایی از این چرخه فرساینده، نیاز بهراهکارهای پایدار داریم که از آن جمله میتوان بهتوسعه واقعی و نه شعاری حملونقل عمومی، اعمال طرحهای هوشمند ترافیکی و آموزش فرهنگ رانندگی از سنین پایین اشاره کرد. همچنین، هماهنگی میان آموزشوپرورش، شهرداریها و پلیس راهور باید فراتر از اقدامات نمایشی برود و به یک برنامهریزی بلندمدت بدل شود.