خبرنگار دنیای خودرو در این باره نوشت :
طی دو سال اخیر، موضوع «برقیسازی حملونقل» در کشور با واردات و مونتاژ تعدادی خودرو برقی و راهاندازی محدود ایستگاههای شارژ، بهیکی از محورهای بحثبرانگیز در سیاستگزاری صنعتی کشور تبدیل شده است. اگر نگاهی به خودروهای وارداتی داشته باشیم، درمییابیم که تنوع برندها در این عرصه به اندازه «پهنای چین» گسترده است. اما پرسش مهم این است که آیا این اقدامات پراکنده را میتوان آغازی برای برقیسازی واقعی حملونقل دانست و آیا صرفا جایگزینی یک فناوری پیشرانه با فناوری دیگر، بهمعنای دگرگونی در کل سیستم حملونقل است؟
پاسخ به این پرسشها منفی است؛ اگر برقیسازی حملونقل صرفا بهواردات محدود خودروهای الکتریکی و آن هم بدون زیرساختهای کافی محدود شود، نهتنها تحولی در الگوی مصرف یا سامانه حملونقل کشور رخ نمیدهد، بلکه همان ساختار ناکارآمد گذشته، با چهرهای تازه بازتولید خواهد شد. خودرو برقی، بیش از آنکه تنها یک «وسیله» برای عرضه بهبازار باشد، نیازمند یک چارچوب فکری جدید در سیاستگزاری صنعتی، انرژی، فناوری و حملونقل است.
آنچه تاکنون در کشور انجام شده، بیشتر نشانهای از اشتیاق به نوگرایی است تا درک یک ضرورت ساختاری. عرضه چند مدل خودرو وارداتی، حمایت ناکافی از تولید داخل و نصب چند ایستگاه شارژ پراکنده نمیتواند پاسخگوی نیازهای واقعی حملونقل شهری و کاهش مصرف بیرویه سوختهای فسیلی باشد. مساله اصلی، فقط تغییر پیشرانه بنزینی با برقی نیست، بلکه نیازمند بازاندیشی در ساختار تولید، شیوه مصرف، مالکیت وسایلنقلیه و حتی فرهنگ جابهجایی است.
برقیسازی واقعی، نیازمند شکلگیری یک اکوسیستم کامل از زنجیرهتامین باتری، توسعه فناوری داخلی، مشوقهای تعرفهای، گسترش زیرساختهای شارژ و تربیت نیروی انسانی متخصص است. البته مشارکت مشتریان از «گذار» سوخت فسیلی به انرژی پاک ضروری است. تجربه کشورهای پیشرو نیز نشان داده که بدون یک «راهبرد ملی» منسجم، حتی پیشرفتهترین فناوریها نیز بهنتیجه نمیرسند.
اکنون صنعت و بازار خودرو کشور با چالشهای جدی مواجه است؛ از کمبود زیرساختهای شارژ گرفته تا وابستگی بهواردات فناوریهای کلیدی مانند باتری، فقدان مدل اقتصادی برای جذب سرمایهگذاری خصوصی و عدمحمایتهای مالی کارآمد برای خریداران خودروهای برقی. با این حال، فرصتها نیز چشمگیر هستند؛ کشور ما بهپشتوانه زیرساخت صنعتی، ظرفیت تولید داخلی و نیاز فزاینده بهکاهش مصرف سوخت، از بسیاری جهات آمادگی جهش بهآینده را دارد؛ بهشرط آنکه نگاه بخشی جای خود را به برنامهریزی یکپارچه دهد.
تدوین یک «نقشه راه ۱۰ ساله» با مشارکت دولت، صنعت، دانشگاه و بخشخصوصی، میتواند سهم هر یک از بازیگران را در این تحول تعیین کند. فرجام سخن اینکه، برقیسازی حملونقل تنها یک پروژه فناورانه نیست؛ بلکه تحولی عمیق در نگرش به آینده است. تحولی که نه با واردات، بلکه با درک سیستمی، همافزایی متولیان و اعتماد بهتوان داخلی ممکن میشود. آینده حملونقل کشور یا بهسوی هوشمندی، پاکی و کارآمدی حرکت خواهد کرد، یا همچنان در ترافیک سیاستهای مقطعی متوقف خواهد ماند.