در خصوصیسازی باید ابتدا شرکتهای خودروساز را بهوضعیت با ثبات و سوددهی سوق داد و سپس به فروش رساند؛ چراکه باید ارزش واقعی سهام مشخص شود؛ بر این اساس بهنظر میرسد تصمیم درستی در این زمینه و تعویق خصوصیسازی نارنجیپوشان جادهمخصوص اتخاذ شده است.
با توجه بهتعویق ۶ ماهه خصوصیسازی شرکت سایپا با تاکید بر اینکه وضعیت سایپا با ایرانخودرو برای خصوصیسازی فرق دارد، در ایرانخودرو تعداد سهام بهحدی رسید که توانستند مدیریت آن را بهدست بگیرند؛ اما در سایپا وضعیت فرق دارد.
در این شرایط سوال اصلی این است که چگونه میتوان وضعیت آن را بهبود بخشید و بعد بهفروش رساند که امیدواریم با تعویق در خصوصیسازی سایپا، این بهبود در عملکرد مالی سایپا هم رخ دهد و از زیان انباشته آن کاسته شود.
یکی از مهمترین شرایط در نظر گرفته شده برای خصوصیسازی و فروش سایپا از ابتدا دارا بودن اهلیت، صلاحیت و سرمایه کافی عنوان شده بود، باید دید سطح توانمندیها و تجربه افرادی که به این منظور گزینش میشوند، در اداره این شرکت خودروسازی چقدر است و صرف داشتن سرمایه کافی نیست.
برای مثال ممکن است کسی سرمایه کافی داشته باشد، اما به منظور دستیابی به حاشیهسود بالا، کاهش هزینهها و دردسر کمتر، سایپا را بهیک شرکت مونتاژکار تبدیل کند؛ بهطور قطع چنین شخصی نمیتواند فرد مناسبی برای تصدی سایپا باشد؛ چراکه این مسائل با منافع ملی ما همخوانی ندارد. شرکتهای خودروساز ایرانی حتی تا پنج درصد میتوانند در تولید ناخالص داخلی تاثیرگذار باشند.
افزایش اشتغال، ارتقای فناوری، توسعه محصول محلی، رقابت با محصولات جهانی، خودکفایی و صادرات، مسائلی است که شرکتها چه خصوصی بشوند یا نشوند، دولت باید تکلیفش را با این مسائل مشخص کند؛ چراکه تاثیرات آن بهلحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کاملا نمود دارد و محسوس است؛ بنابراین صرفا داشتن سرمایه و منابع مالی بهتنهایی کافی نیست.
باید از افرادی که برای تصدیگری سایپا کاندیدا میشوند، برنامه گرفت؛ برنامهای که در چارچوب سیاستها و منافع ملی کشور باشد و پس از آن نیز آن برنامه را تحت کنترل داشته باشیم که آیا اجرایی میشود یا خیر؟